نوشته سحر مهدی پور در خصوص هشت مارس روز جهانی زن
درودهای بی کران مرا پذیرا باشید...
درودهای بی کران مرا پذیرا باشید...
سحر مهدی پور هستم... الان هم نزدیک به چهار ساله که در ترکیه به عنوان پناهجو با همسرم زندگی می کنم.
همان طور که همه شما مطلع اید، طبق آمار سازمان های حقوق بشری در سه سال گذشته بیشترین پناهجویانی که به ترکیه پناه آورده اند، زنان و دختران جوان سرزمینمان هستند که به خاطر تبعیض قوانین و شرایط خفقان جامعه ایران به ترکیه پناه آورده و تمامی مشکلات پناهجویی را به جان خریده اند. به همین دلیل نوشته ای فرآهم کردم تا نگاه کوتاهی داشته باشم به این موضوع که چرا یک زن یا یک دخترجوان ایرانی به ترکیه پناه می آورد؟ و چه دلایلی وجود دارد که زنان مسیر پرخطر پناهجویی را به ماندن در ایران ترجیع می دهند
همان طور که همه شما مطلع اید، طبق آمار سازمان های حقوق بشری در سه سال گذشته بیشترین پناهجویانی که به ترکیه پناه آورده اند، زنان و دختران جوان سرزمینمان هستند که به خاطر تبعیض قوانین و شرایط خفقان جامعه ایران به ترکیه پناه آورده و تمامی مشکلات پناهجویی را به جان خریده اند. به همین دلیل نوشته ای فرآهم کردم تا نگاه کوتاهی داشته باشم به این موضوع که چرا یک زن یا یک دخترجوان ایرانی به ترکیه پناه می آورد؟ و چه دلایلی وجود دارد که زنان مسیر پرخطر پناهجویی را به ماندن در ایران ترجیع می دهند
چرا زنان و دختران جوان ایران زمین به ترکیه پناه می آورند.
من هم بسان شما زنی هستم از جنس هزاران زن ایرانی كه در واژههاي خوش آهنگ حاکمان پارلمانی ا گرفتار شده اند. جامعه ای كه روشنفكرترين مردانش، خالي از عقدههاي سركوبگرانه جامعه ايلي و عشيرهيي نيستند.
خوب می دانیم که چندين نسل از جامعه فئودالي فاصله گرفتهایم اما جامعه ما تهی از ساز و كارهاي جامعه مدني است. قوانين حمايتي که برای زنان امروز هست همان قوانینی است كه خود مردان نوشتهاند و سراغ چنين قوانیني گرفتن آغاز گرفتاري است... ثمره همین قوانین را می بینید.... چه بسیار از دختران جوان و زنان سرزمینمان به این کشور پناه آورده اند و فریادرسی نیست که به عدالت پاسخگوی رنج های پنهان آنها باشد. حال اگر خود ما نیز تلاشی برای این گرفتاری نکنیم و همچنان در کنج خانه های خود بنشینیم تا دیگران برایمان تصمیمی بگیرند بی شک در حق خود جفا کرده ایم.
با چشم خود دیدیم و با تمام وجود لمس کردیم که روز به روز به ضخامت ديواري كه بين زنان و مردان كشيدهاند، می افزودند و ما دم برنیاوردیم و کار بدآنجا رسید كه تفكيك جنسيتي را جزء جدا نشدنی از قانون تعریف کردند به طوری که مرغ پخته را به خنده وا ميداشت... به نظر شما در چنین فضایی زنان چگونه می توانستند رشد کنند؟!!! این سوال را به این دلیل مطرح کرده ام که تنها کار سیاسی کردن و فعال سیاسی بودن دلیل پناه آوردن نیست، بایستی بدانیم که تحمل این تبعیض ها براستی برای زنان غیرقابل باور است.
قدری به گذشته رجوع کنیم تا به یاد بیاوریم از چه فضایی گریخته ایم، به یاد بیاوریم آن چنان از جنسيت و برتري بيچون و چرا مردان و به کنار کشیدن زنان سخن گفتند و به عنوان يك ملاك ارزشي در نقش اجتماعي دخالتش دادند كه دختران و پسران را به رقابت و مسابقه واداشتند... و متاسفانه دانشگاهها به جای فراگیری علم به میدان مسابقه تبدیل شد که پيامد اين ناآگاهي خودكشيهاي پي درپي دانشجويان(دختر-پسر) بود، اعتياد، افسردگي و بيمارهاي رواني ووو که هر روز انعکاس اخبار آن را در رسانه ها و فیس بوک خود شاهد هستیم.
عزیزان امروز برای گرامی داشت هشت مارس روز جهانی که برای زنان در نظر گرفته شده و گرد هم آمده ایم... روزی که مختص من و تو هست.... هر کدام از ماها به خوبی می دانیم و به چشم دیده ایم، که جدا کردن زنان از مردان و توهین و بازخواست کردن زنان و مردان در خیابان ها به هر دلیل، يكي از دردناكترين پديدههاي اجتماعی است كه در كمتر جامعهيي شاهد آن هستيم، الا در کشورهایی که حاکمان دیکتاتوری دارند.
خوب می دانید که در تمام دانشگاهها، مدارس، کارخانه ها و... پست هایی به نام حراست وجود دارد... به نظر شما دلیل این امر چه می تواند باشد؟!!!!! غیر از این است که با دایر کردن چنين پستهايي در مكانهاي جمعي بيآنكه جامعهشناسان و روشنفكران ما به آن بپردازند، جايگزين نگاه نظارتي ولی و قیم شده و صدالبته اين اقدام كنترلي براي به حصار كشيدن مردان و زنان نوانديش و دگر انديش می باشد....به راستی صبر ایوب می خواهد که چنین بی حرمتی هایی را تحمل کرد؟ و دم نزد و سخن نگفت...
شگفت انگيزتر اين كه، جامعه مردسالار ما تك بهتك ارزشهايش را به خوبي حفظ كرده و با اقدام نظارهگرانهاش بر حوزه شخصي و فردي در قرن 21همچنان باز توليد ميشود ... و امروزه ميبينيم در پايتخت يك سرزمين پرآوازه با تاريخي كهن حاکمان آن، نگاه بدوي خود را در سطح جامعه گسترانده اند به طوري كه از مترو و اتوبوس گرفته تا دانشگاه و... ديوار بلندي به نام جداسازي زنان از مردان را به نمايش گذاشته و روز به روز به ضخامت آن نيز ميافزايند... بيهيچ ترديدي بايد بگويم كه اين نوع نگاه و اين نوع طرز تلقي باقی مانده همان انديشههاي قرون وسطايي است كه روزگاري ميتوانست دختركان نوبالغ را زنده به گور كند و حال از اين كه نميتواند چنين كاري انجام دهد، به شكل شرمگيني در سلولهای انفرادی همچون كلاسهای کوچک دگرانديشان را در حصار نگه ميدارد...
اینا تنها شمه کوچکی از مسایل فاجعه بار جامعه ما بود که زنان و دخترکان تاب تحمل این بی حرمتی ها را نداشته و مسیر پر تلاطم پناهجویی را انتخاب کردند شاید بتوانند در جامعه دیگری طعم شیرین آزادی را احساس کنند... حال با این نوع نگاه و با این که ما خود خوب می دانیم برای چه به ترکیه پناه آورده ایم باز می بینیم حضور زنان در کنار مردان چنان کمررنگ است که دل هر دگر اندیشی را به درد می آورد و من با تمام وجود از دوستان می خواهم دوش به دوش مردان برای رسیدن به آزادی و دیگر خواسته هایمان حرکت کنیم و یکجا نشینی را انتخاب نکنیم...
با سپاس از شما عزیزان
من هم بسان شما زنی هستم از جنس هزاران زن ایرانی كه در واژههاي خوش آهنگ حاکمان پارلمانی ا گرفتار شده اند. جامعه ای كه روشنفكرترين مردانش، خالي از عقدههاي سركوبگرانه جامعه ايلي و عشيرهيي نيستند.
خوب می دانیم که چندين نسل از جامعه فئودالي فاصله گرفتهایم اما جامعه ما تهی از ساز و كارهاي جامعه مدني است. قوانين حمايتي که برای زنان امروز هست همان قوانینی است كه خود مردان نوشتهاند و سراغ چنين قوانیني گرفتن آغاز گرفتاري است... ثمره همین قوانین را می بینید.... چه بسیار از دختران جوان و زنان سرزمینمان به این کشور پناه آورده اند و فریادرسی نیست که به عدالت پاسخگوی رنج های پنهان آنها باشد. حال اگر خود ما نیز تلاشی برای این گرفتاری نکنیم و همچنان در کنج خانه های خود بنشینیم تا دیگران برایمان تصمیمی بگیرند بی شک در حق خود جفا کرده ایم.
با چشم خود دیدیم و با تمام وجود لمس کردیم که روز به روز به ضخامت ديواري كه بين زنان و مردان كشيدهاند، می افزودند و ما دم برنیاوردیم و کار بدآنجا رسید كه تفكيك جنسيتي را جزء جدا نشدنی از قانون تعریف کردند به طوری که مرغ پخته را به خنده وا ميداشت... به نظر شما در چنین فضایی زنان چگونه می توانستند رشد کنند؟!!! این سوال را به این دلیل مطرح کرده ام که تنها کار سیاسی کردن و فعال سیاسی بودن دلیل پناه آوردن نیست، بایستی بدانیم که تحمل این تبعیض ها براستی برای زنان غیرقابل باور است.
قدری به گذشته رجوع کنیم تا به یاد بیاوریم از چه فضایی گریخته ایم، به یاد بیاوریم آن چنان از جنسيت و برتري بيچون و چرا مردان و به کنار کشیدن زنان سخن گفتند و به عنوان يك ملاك ارزشي در نقش اجتماعي دخالتش دادند كه دختران و پسران را به رقابت و مسابقه واداشتند... و متاسفانه دانشگاهها به جای فراگیری علم به میدان مسابقه تبدیل شد که پيامد اين ناآگاهي خودكشيهاي پي درپي دانشجويان(دختر-پسر) بود، اعتياد، افسردگي و بيمارهاي رواني ووو که هر روز انعکاس اخبار آن را در رسانه ها و فیس بوک خود شاهد هستیم.
عزیزان امروز برای گرامی داشت هشت مارس روز جهانی که برای زنان در نظر گرفته شده و گرد هم آمده ایم... روزی که مختص من و تو هست.... هر کدام از ماها به خوبی می دانیم و به چشم دیده ایم، که جدا کردن زنان از مردان و توهین و بازخواست کردن زنان و مردان در خیابان ها به هر دلیل، يكي از دردناكترين پديدههاي اجتماعی است كه در كمتر جامعهيي شاهد آن هستيم، الا در کشورهایی که حاکمان دیکتاتوری دارند.
خوب می دانید که در تمام دانشگاهها، مدارس، کارخانه ها و... پست هایی به نام حراست وجود دارد... به نظر شما دلیل این امر چه می تواند باشد؟!!!!! غیر از این است که با دایر کردن چنين پستهايي در مكانهاي جمعي بيآنكه جامعهشناسان و روشنفكران ما به آن بپردازند، جايگزين نگاه نظارتي ولی و قیم شده و صدالبته اين اقدام كنترلي براي به حصار كشيدن مردان و زنان نوانديش و دگر انديش می باشد....به راستی صبر ایوب می خواهد که چنین بی حرمتی هایی را تحمل کرد؟ و دم نزد و سخن نگفت...
شگفت انگيزتر اين كه، جامعه مردسالار ما تك بهتك ارزشهايش را به خوبي حفظ كرده و با اقدام نظارهگرانهاش بر حوزه شخصي و فردي در قرن 21همچنان باز توليد ميشود ... و امروزه ميبينيم در پايتخت يك سرزمين پرآوازه با تاريخي كهن حاکمان آن، نگاه بدوي خود را در سطح جامعه گسترانده اند به طوري كه از مترو و اتوبوس گرفته تا دانشگاه و... ديوار بلندي به نام جداسازي زنان از مردان را به نمايش گذاشته و روز به روز به ضخامت آن نيز ميافزايند... بيهيچ ترديدي بايد بگويم كه اين نوع نگاه و اين نوع طرز تلقي باقی مانده همان انديشههاي قرون وسطايي است كه روزگاري ميتوانست دختركان نوبالغ را زنده به گور كند و حال از اين كه نميتواند چنين كاري انجام دهد، به شكل شرمگيني در سلولهای انفرادی همچون كلاسهای کوچک دگرانديشان را در حصار نگه ميدارد...
اینا تنها شمه کوچکی از مسایل فاجعه بار جامعه ما بود که زنان و دخترکان تاب تحمل این بی حرمتی ها را نداشته و مسیر پر تلاطم پناهجویی را انتخاب کردند شاید بتوانند در جامعه دیگری طعم شیرین آزادی را احساس کنند... حال با این نوع نگاه و با این که ما خود خوب می دانیم برای چه به ترکیه پناه آورده ایم باز می بینیم حضور زنان در کنار مردان چنان کمررنگ است که دل هر دگر اندیشی را به درد می آورد و من با تمام وجود از دوستان می خواهم دوش به دوش مردان برای رسیدن به آزادی و دیگر خواسته هایمان حرکت کنیم و یکجا نشینی را انتخاب نکنیم...
با سپاس از شما عزیزان
متبرک باد هشت مارس روز جهانی زن