۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه

نوشته سحر مهدی پور در خصوص هشت مارس روز جهانی زن


نوشته سحر مهدی پور در خصوص هشت مارس روز جهانی زن
درودهای بی کران مرا پذیرا باشید...

سحر مهدی پور هستم... الان هم نزدیک به چهار ساله که در ترکیه به عنوان پناهجو با همسرم زندگی می کنم.
همان طور که همه شما مطلع اید، طبق آمار سازمان های حقوق بشری در سه سال گذشته بیشترین پناهجویانی که به ترکیه پناه آورده اند، زنان و دختران جوان سرزمینمان هستند  که به خاطر تبعیض قوانین و شرایط خفقان جامعه ایران به ترکیه پناه آورده و تمامی مشکلات پناهجویی را به جان خریده اند. به همین دلیل نوشته ای فرآهم کردم تا نگاه کوتاهی داشته باشم به این موضوع که چرا یک زن یا یک دخترجوان ایرانی به ترکیه پناه می آورد؟ و چه دلایلی وجود دارد که زنان مسیر پرخطر پناهجویی را به ماندن در ایران ترجیع می دهند
چرا زنان و دختران جوان ایران زمین به ترکیه پناه می آورند.

من هم بسان شما زنی هستم از جنس هزاران زن ایرانی  كه  در واژه‌هاي خوش آهنگ حاکمان پارلمانی ا گرفتار شده اند. جامعه ای كه روشنفكرترين مردانش، خالي از عقده‌هاي سركوب‌گرانه جامعه ايلي و عشيره‌يي نيستند. 
خوب می دانیم که چندين نسل از جامعه فئودالي فاصله گرفته‌ایم اما جامعه ما تهی از ساز و كارهاي جامعه مدني است. قوانين حمايتي که برای زنان امروز هست همان قوانینی است كه خود مردان نوشته‌اند و سراغ چنين قوانیني گرفتن آغاز گرفتاري‌ است... ثمره همین قوانین را می بینید.... چه بسیار از دختران جوان و زنان سرزمینمان به این کشور پناه آورده اند و فریادرسی نیست که به عدالت پاسخگوی  رنج های پنهان آنها باشد. حال اگر خود ما نیز تلاشی برای این گرفتاری نکنیم و همچنان در کنج خانه های خود بنشینیم تا دیگران برایمان تصمیمی بگیرند بی شک در حق خود جفا کرده ایم.
با چشم خود دیدیم و با تمام وجود لمس کردیم که روز به روز به ضخامت ديواري كه بين زنان و مردان كشيده‌اند، می افزودند و ما دم برنیاوردیم و کار بدآنجا رسید كه تفكيك جنسيتي را جزء جدا نشدنی از قانون تعریف کردند به طوری که مرغ پخته را به خنده وا مي‌داشت... به نظر شما در چنین فضایی زنان چگونه می توانستند رشد کنند؟!!! این سوال را به این دلیل مطرح کرده ام که تنها کار سیاسی کردن و فعال سیاسی بودن دلیل پناه آوردن نیست، بایستی بدانیم که تحمل این تبعیض ها براستی برای زنان غیرقابل باور است. 
قدری به گذشته رجوع کنیم تا به یاد بیاوریم از چه فضایی گریخته ایم، به یاد بیاوریم آن چنان از جنسيت و برتري بي‌چون و چرا مردان و به کنار کشیدن زنان سخن گفتند و به عنوان يك ملاك ارزشي در نقش اجتماعي دخالتش دادند كه دختران و پسران را به رقابت و مسابقه واداشتند... و متاسفانه دانشگاهها به جای فراگیری علم به میدان مسابقه تبدیل شد که پيامد اين ناآگاهي خودكشي‌هاي پي درپي دانشجويان(دختر-پسر) بود، اعتياد، افسردگي و بيمارهاي رواني ووو که هر روز انعکاس اخبار آن را در رسانه ها و فیس بوک خود شاهد هستیم.
عزیزان امروز برای گرامی داشت هشت مارس روز جهانی که برای زنان در نظر گرفته شده و  گرد هم آمده ایم... روزی که مختص من و تو هست.... هر کدام از ماها به  خوبی می دانیم و به چشم دیده ایم، که جدا کردن زنان از مردان و توهین و بازخواست کردن زنان و مردان در خیابان ها به هر دلیل، يكي از دردناك‌ترين پديده‌هاي اجتماعی است كه در كمتر جامعه‌يي  شاهد آن هستيم، الا در کشورهایی که حاکمان دیکتاتوری  دارند. 
خوب می دانید که در تمام دانشگاهها، مدارس، کارخانه ها و... پست هایی به نام حراست وجود دارد... به نظر شما دلیل این امر چه می تواند باشد؟!!!!! غیر از این است که با دایر کردن چنين پست‌هايي در مكان‌هاي جمعي بي‌آنكه جامعه‌شناسان و روشنفكران ما به آن بپردازند، جايگزين نگاه نظارتي ولی و قیم شده و صدالبته اين اقدام كنترلي براي به حصار كشيدن مردان و زنان نوانديش و دگر انديش می باشد....به راستی صبر ایوب می خواهد که چنین بی حرمتی هایی را تحمل کرد؟ و دم نزد و سخن نگفت...
شگفت انگيزتر اين كه، جامعه مردسالار ما تك به‌تك ارزش‌هايش را به خوبي حفظ كرده و با اقدام نظاره‌گرانه‌اش بر حوزه شخصي و فردي در قرن 21هم‌چنان باز توليد مي‌شود ... و امروزه مي‌بينيم در پايتخت يك سرزمين پرآوازه با تاريخي كهن حاکمان آن، نگاه بدوي خود را در سطح جامعه گسترانده اند به طوري كه از مترو و اتوبوس گرفته تا دانشگاه و... ديوار بلندي به نام جداسازي زنان از مردان را به نمايش گذاشته ‌و روز به روز به ضخامت آن نيز مي‌افزايند... بي‌هيچ ترديدي بايد بگويم كه اين نوع نگاه و اين نوع طرز تلقي باقی مانده همان انديشه‌هاي قرون وسطايي است كه روزگاري مي‌توانست دختركان نوبالغ را زنده به گور كند و حال از اين كه نمي‌تواند چنين كاري انجام دهد، به شكل شرمگيني در سلولهای انفرادی همچون كلاس‌های کوچک دگرانديشان را در حصار نگه مي‌دارد...
اینا تنها شمه کوچکی از مسایل فاجعه بار جامعه ما بود که زنان و دخترکان تاب تحمل این بی حرمتی ها را نداشته و مسیر پر تلاطم پناهجویی را انتخاب کردند شاید بتوانند در جامعه دیگری طعم شیرین آزادی را احساس کنند... حال با این نوع نگاه و با این که ما خود خوب می دانیم برای چه به ترکیه پناه آورده ایم باز می بینیم حضور زنان در کنار مردان چنان کمررنگ است که دل هر دگر اندیشی را به درد می آورد و من با تمام وجود از دوستان می خواهم دوش به دوش مردان برای رسیدن به آزادی و دیگر خواسته هایمان حرکت کنیم و یکجا نشینی را انتخاب نکنیم...
با سپاس از شما عزیزان
متبرک باد هشت مارس روز جهانی زن

گزارشی از مراسم هشت مارس 2012 در ترکیه که توسط بانوان پناهجوی ایرانی برگزار شد...


گزارشی از مراسم هشت مارس 2012 در ترکیه که توسط بانوان پناهجوی ایرانی برگزار شد...
من زنم آزادم ... دنیای من نیز باید آزاد باشد.....
در حالی بانوان پناهجو و پناهنده هشت مارس 2012 را گرامی داشتند که کشور ایران زمین دست خوش حوادثی است و حاکمان پارلمانی جمهوری اسلامی رخدادهایی غیرقابل باوری را برای هم وطن نان رقم می زنند. بانوان پناهجو روز جهانی زن را برگزار کردند تا هم به مشکلات عدیده ای که سبب شده آنها آواره شده و به کشورهای دیگر پناهنده شوند بیان کنند و هم بیان دارند که خواهان صلح و آزادی هستند.
چهارشنه شب هفت مارس 2012 جمع کثیری از بانوان پناهنده ایرانی گرد هم آمده و سرود آزادی سر دادند و فریاد زدند که زن هستند و به دنبال دنیای آزادی می باشند.
مجریان و گردنندگان این برنامه تمامی بانوان پناهجو بودند که ترانه آزادی سروده و نوای صلح نواختند.
ابتدای برنامه ، مجری(خانم غزال) این گونه آغاز کردند:
فردا هشت مارس یعنی روز جهانی زن است. روز من ، روز تو و روز ما........

صد و پنجاه و پنج سال پیش  در هشتم مارس ۱۸۵۷، زنان کارگر کارگاه‌های پارچه‌بافی و لباس دوزی در نیویورک آمریکا به خیابان‌ها ریختند و خواهان افزایش دستمزد، کاهش ساعات کار و بهبود شرایط بسیار نامناسب کار شدند که  با حمله پلیس و کتک‌زدن زنان این تظاهرات برهم خورد. و سالها بعد این روز به نام هشت مارس  روز جهانی زن نام گذاری گردید. اگر چه آن روز زنان کارگر در کارخانه ها اعتراض کردند برای دستمزد بیشتر و شرایط مناسب تر، اما امروز بعد از  صد و پنجاه  سال ما زنان نه تنها افزایش دستمزدی نداشتیم، بلکه کارخانه ها را نیز از دست دادیم.  آزادی های فردی و اجتماعی ما دستخوش حاکمان شد. برایمان تصمیم گرفته شد که چه بپوشیم؟ با کی بگردیم!!! در چه سالی ازدواج کنیم؟.. حق انتخاب همسر، حق انتخاب کار، حق طلاق، حق داشتن پاسپورت، حق حضانت فرزندان و.... تمامی این حق ها را از ما گرفتند و در قانونی به نام قانون اساسی حکومت اسلامی جای دادند... امروز در کنار هم قرار گرفته ایم تا با هم در این باره گفتگو کنیم ...
پس از آن خانم (پوپک) با صدای دلنشین خود دو ترانه از بانو مرضیه و استاد آواز  شجریان خواننده و محفل را با صدای گرمشان، سرشار از مهر نمودند...
مجری پس از آواز خانم پوپک اشاره کردند : برنامه را با آواز آغاز کردیم تا تلنگری داشته باشیم و بیان کنیم که حتی آواز زنان در قانون اساسی جرم محسوب می شود و زنان بایستی در خفا آواز بخوانند و هیچ زنی در ایران حق خواندن آواز در ملاء عام را ندارد. هنرمندان زن تنها می توانند برای زنان آواز بخوانند... رقص، آواز، حرکات نمایشی، عریانی مو، عریانی تن ... تمامی این هنرها که زنانه بوده و مختص به زنان است در سی و سال سه گذشته به مردان تعلق داشته و زنان از تمامی هنرهای زیبای دنیا محروم شدند...
اگر چه تاریک هفت هزار ساله تمدن ایرانی از فرمان روایی زنان، برابری زنان و مردان سخن گفته و در شاهنامه به دلاوری و رزم آرایی زنان اشاره داشته... اما متاسفانه امروزه  روز شاهد عقب گردهای بسیاری در سطح جامعه ایران هستیم و حاکمان جمهوری اسلامی هر گونه تصمیمی را برای زنان می گیرند
ادامه برنامه مختص به ناگفته های تکان دهنده سحر مهدی پور از فعالان سیاسی و مذهبی بودند که بیان کردند:
با چشم خود دیدیم و با تمام وجود لمس کردیم که روز به روز به ضخامت ديواري كه بين زنان و مردان كشيده‌اند، می افزودند و ما دم برنیاوردیم و کار بدآنجا رسید كه تفكيك جنسيتي را جزء جدا نشدنی از قانون تعریف کردند به طوری که مرغ پخته را به خنده وا مي‌داشت... به نظر شما در چنین فضایی زنان چگونه می توانستند رشد کنند؟!!! این سوال را به این دلیل مطرح کرده ام که تنها کار سیاسی کردن و فعال سیاسی بودن دلیل پناه آوردن نیست، بایستی بدانیم که تحمل این تبعیض ها براستی برای زنان غیرقابل باور است. 
قدری به گذشته رجوع کنیم تا به یاد بیاوریم از چه فضایی گریخته ایم، به یاد بیاوریم آن چنان از جنسيت و برتري بي‌چون و چرا مردان و به کنار کشیدن زنان سخن گفتند و به عنوان يك ملاك ارزشي در نقش اجتماعي دخالتش دادند كه دختران و پسران را به رقابت و مسابقه واداشتند... و متاسفانه دانشگاهها به جای فراگیری علم به میدان مسابقه تبدیل شد که پيامد اين ناآگاهي خودكشي‌هاي پي درپي دانشجويان(دختر-پسر) بود، اعتياد، افسردگي و بيمارهاي رواني ووو که هر روز انعکاس اخبار آن را در رسانه ها و فیس بوک خود شاهد هستیم.
عزیزان امروز برای گرامی داشت هشت مارس روز جهانی که برای زنان در نظر گرفته شده و  گرد هم آمده ایم... روزی که مختص من و تو هست.... هر کدام از ماها به  خوبی می دانیم و به چشم دیده ایم، که جدا کردن زنان از مردان و توهین و بازخواست کردن زنان و مردان در خیابان ها به هر دلیل، يكي از دردناك‌ترين پديده‌هاي اجتماعی است كه در كمتر جامعه‌يي  شاهد آن هستيم، الا در کشورهایی که حاکمان دیکتاتوری  دارند. 
خوب می دانید که در تمام دانشگاهها، مدارس، کارخانه ها و... پست هایی به نام حراست وجود دارد... به نظر شما دلیل این امر چه می تواند باشد؟!!!!! غیر از این است که با دایر کردن چنين پست‌هايي در مكان‌هاي جمعي بي‌آنكه جامعه‌شناسان و روشنفكران ما به آن بپردازند، جايگزين نگاه نظارتي ولی و قیم شده و صدالبته اين اقدام كنترلي براي به حصار كشيدن مردان و زنان نوانديش و دگر انديش می باشد....به راستی صبر ایوب می خواهد که چنین بی حرمتی هایی را تحمل کرد؟ و دم نزد و سخن نگفت...
شگفت انگيزتر اين كه، جامعه مردسالار ما تك به‌تك ارزش‌هايش را به خوبي حفظ كرده و با اقدام نظاره‌گرانه‌اش بر حوزه شخصي و فردي در قرن 21هم‌چنان باز توليد مي‌شود ... ... و امروزه مي‌بينيم در پايتخت يك سرزمين پرآوازه با تاريخي كهن حاکمان آن، نگاه بدوي خود را در سطح جامعه گسترانده اند به طوري كه از مترو و اتوبوس گرفته تا دانشگاه و... ديوار بلندي به نام جداسازي زنان از مردان را به نمايش گذاشته ‌و روز به روز به ضخامت آن نيز مي‌افزايند... بي‌هيچ ترديدي بايد بگويم كه اين نوع نگاه و اين نوع طرز تلقي باقی مانده همان انديشه‌هاي قرون وسطايي است كه روزگاري مي‌توانست دختركان نوبالغ را زنده به گور كند و حال از اين كه نمي‌تواند چنين كاري انجام دهد، به شكل شرمگيني در سلولهای انفرادی همچون كلاس‌های کوچک دگرانديشان را در حصار نگه مي‌دارد...
اینا تنها شمه کوچکی از مسایل فاجعه بار جامعه ما بود که زنان و دخترکان تاب تحمل این بی حرمتی ها را نداشته و مسیر پر تلاطم پناهجویی را انتخاب کردند شاید بتوانند در جامعه دیگری طعم شیرین آزادی را احساس کنند... حال با این نوع نگاه و با این که ما خود خوب می دانیم برای چه به ترکیه پناه آورده ایم باز می بینیم حضور زنان در کنار مردان چنان کمررنگ است که دل هر دگر اندیشی را به درد می آورد و من با تمام وجود از دوستان می خواهم دوش به دوش مردان برای رسیدن به آزادی و دیگر خواسته هایمان حرکت کنیم و یکجا نشینی را انتخاب نکنیم...
پس از آن خانم بیگرد میرسیدی، در خصوص مشکلات زنان علی الخصوص زنان کرد زبان اشاره کرده و بیان داشتند:
متاسفانه دنیای خشونت باری برای زنان در ایران رقم خورده است و هر روز این خشونت ها به عناوین گوناگون اجرا می شود. وی به قتل های ناموسی، تجارت زنان به دبی، سنگسار، حبس دختران در خانه، عدم اجازه دختران و زنان برای ادامه تحصیل و... اشاره کرده و علاوه بر آن به تبعیض قانونی که برای زنان و دختران کرد برای ادامه تحصیل و کار هر روز رواج پیدا می کند نیز اشاراتی داشتند. لازم به ذکر است که خانم بیگرد میرسیدی با لباس کردی در جمع حاضر شده و نوشته خود را به زبان کردی خواندند تا بیان کنند که علاوه بر تبعیض های گوناگون زنان و دختران حتی حق اجازه پوشیدن لباس کردی در مدارس و تحصیل به زبان خود نداشته و ندارند.
بخش دیگری از برنامه به شعرخوانی اختصاص داد که خانم زینب شعری از هیلا صدیقی سرودند و اشاره ای به بانوان دربند ایران زمین به خصوص خانم هیلا صدیقی، نسرین ستوده، نازنین خسروانی، شیوا نظرآهاری، مهسا امرآبادی و... داشتند.
از بانوان روشنفکر ترک زبان نیز دعوت به عمل آمده بود تا در خصوص مشکلات زنان ترک اشاره کرده و نقطه نظرات خود را درباره زنان پناهجو بیان کنند. که وی نیز در این مراسم حضور داشته با اشاره به عدم حضور زنان ترک در گردهمایی ها و مراسم جمعی سبب شده که زنان ترک از جوامع قدری عقب بمانند و متاسفانه کمتر شاهد حضور زنان در عرصه های اجتماعی هستیم. علاوه بر آن بافت های سنتی شهرها سبب شده که زنان از بسیاری از مسایل دور بمانند. به طور مثال در شهر نوشهیر بیش از صد مسجد ساخته و هر روز بر تعداد آن افزوده می شود اما کمتر ما شاهد رشد ان جی اوها، تشکل ها و احزاب هستیم و به ندرت شاهد ساخته شدن سینمایی در شهرهایی با بافت سنتی مذهبی هستیم.
وی به زنان ایرانی اشاره کرده و به خصوص پناهجویان که با توجه به تمامی مشکلات سر راهی که داشتند هشت مارس را در کنار هم قرار گرفته و این روز که مختص به خود زنان است را با تمام عشق و احساس جشن گرفتند. امید که همین مسئله سبب شود که ضروت جمع ها و گرد هم آمدن ها نیز برای زنان ترک الزامی شود.
بخش پایانی برنامه به مسابقه آواز و نقاشی در بین بانوان پناهجو اختصاص داده شده و پس از آن حاضرین با رقص و پایکوبی و هشت مارس را در هوای سرد ترکیه با گرمای خود حیات دوباره بخشیدند.
شایان ذکر است که از خانم ساقی عقیلی نقال پناهنده در ترکیه دعوت به عمل آمده بود که به علت گرفتاری در لحظات پایانی عذرخواهی کردند. همچنین رقص باله با تکنوازی فلوت نیز در برنامه گنجانده شده بود که به علت کمی وقت به اجرا در نیامد.
گردانندگان اصلی این برنامه خانم ها، زینب، غزال، شهرزاد، سحر، نیره، مهناز و بیگرد بودند.
گزاش از: انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی ـ ترکیه(نوشهیر)
Anjoman.help.ir@gmail.com

۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

نیره بشارت مهر (پناهجوی ایرانی): آیا کمیساریای عالی پناهندگان از حال و روز پناهجویان بی خبره

نیره بشارت مهر (پناهجوی ایرانی): آیا کمیساریای عالی پناهندگان از حال و روز پناهجویان بی خبر است؟!!!!!!



اگر چه ایرانیان سابقه چندانی در امر پناهندگی نداشته و همیشه خوان اخوان ایران زمین به روی  پناهنده های کرد عراق و افعانیان مهاجر گسترانده شده است، اما نبود آزادی های اجتماعی، سیاسی ، مذهبی و جنسیتی پس از انقلاب و هشت سال جنگ و حوادث پس از انتخابات 1388 ایرانیان بسیاری را از کشور علارقم میل باطنی آواره و پناهنده ساخته و قانونی و غیرقانی خاک ایران را ترک کردند....... آمار سه ساله اخیر نشان می دهد که درصد بالایی از پناهجویان را جوانان تشکیل می دهند که یا به علت فعالیت های اجتماعی و دانشجویی و یا به علت عقاید و اعتقاد به ادیان و مذاهب دیگر مجبور شدند از آشیانه خود کوچ کرده و کنج عزلت نشینی دوران پناهجویی را به جان بخرند...... اگر چه اکثرا پناهجویان از فعالین سیاسی، اجتماعی، مذهبی و جنسیتی هستند اما درصدی از پناهجویان را نیروهای نظامی جمهوری اسلامی تشکیل می دهند که تاب و تحمل فرامین فرماندهان خود را نداشته و با توجه به اعتقادات قلبی خود تفنگ خویش را بر زمین نهاده و فرامین را نافرمان بوده اند که بسیاری از آنها، خانواده هایشان هنوز در راهروهای دادگاههای انقلاب پاسخ گوی عمل خردمندانه فرزاندانشان هستند...... در این گزارش به گوشه ای از مشکلات این پناهجویان می پردازیم و شرایط و اوضاع پیش آمده را از زبان آنها می شنویم...... نیره بشارات مهر دو سال پیش به همراه همسرش از ایران خارج و در ترکیه با مشکلات عدیده ای مواجه شد که شرح واقعه را از زبان وی جویا می شویم....

کلام را با بیوگرافی شما آغاز می کنیم...

       من نیره بشارات مهر،متولد ۱۳۶۲ از اصفهان هستم که در حال حاضر نزدیک به ۲ سال است که در ترکیه به سر میبرم
چه عاملی سبب شد که ایران را ترک کنید؟
به خاطر شغل همسر سابقم که نظامی بود و در نیروی هوای خدمت می کرد. در آن زمان ما برای مرخصی به کرمانشاه سفر کرده بودیم که مصادف شد با اعدام فرزاد کمانگر ... شوهر من که اصالتاً کرد بود، تصمیم گرفت که در مراسم یادبود زنده یاد فرزاد شرکت کند... برای همین به شهر کامیاران رفتیم ولی به دلیل تجمع زیاد نیروی انتظامی به خاطر اینکه مشکلی‌ برای ما پیش نیاید تصمیم به برگشت گرفتیم... اگر چه ما در مراسم شرکت نکردیم اما توسط دوست همسرم که در منطقهٔ مسکونی نظامی ساکن بود اطلاع پیدا کردیم که ماموران حفاظت پایگاه وارد منزل ما شده و لوازم شخصی و کیس کامپیوتر ما را ضبط و در منزل را پلمپ کردند. به همین خاطر و چون نوع برخورد ماموران حفاظت که قبلا با مواردی مشابه تجربه کرده بودیم و تعهدات بسیاری هم امضاء کرده بودیم، از ترس جان مجبور به ترک ایران شدیم.
همانطور که اشاره کردید شما تعهدات زیادی دادید،این تعهدات در چه راستای بود و دلیل دادن این تعهدات چه بود؟
بله من در ایران تعهدات زیادی را امضا کردم که به اجبار بود... در ایران در منطقه مسکونی نظامی که ما زندگی‌ میکردیم تقریبا هر ۵ یا ۶ ماه یکبار خانواده پرسنل مجبور به شرکت در سمینار اطلاع رسانی در مورد حفاظت از اطلاعات سری نظامی بودیم و برای خروج از سمینار مجبور به امضا کردن ورق‌هایی‌ بودیم که آنها عنوان می کردند این ورق‌ها دلیلی‌ بر حضور شما در این جلسهٔ اطلاع رسانی می‌باشد ولی‌ متن آن را که میخواندیم آن ورق‌ها تعهد نامه‌های بودند برای اینکه همسر ما هر فعالیتی هر چند کوچک و‌ بی‌ اهمیت را که ممکن است خلاف قانون نظام جمهوری اسلامی باشد را گزارش دهیم و من هم مثل بقیه کسانی‌ که در این جلسات مجبور به حضور بودند شرکت می‌کردم و در پایان هم آن تعهد نامه را امضا و خارج می شدیم
آیا شما از فعالیت‌های سیاسی همسرتان باخبر بودید؟
خیر،تا جایی‌ که من اطلاع داشتم همسر سابق من هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشت و اگر هم داشت من از نوع فعالیت‌های ایشان سر در نمی آوردم به طور کلی‌ من اصلا از سیاست چیزی نمی‌د‌انستم ولی‌ با ورودم به ترکیه و آشنایی با پناهجویان ایرانی‌ که هر کدام به هر دلیلی‌ که علت اصلی‌ آن نبودن قانون بر اساس عدالت بود چشم من باز شد و شروع به فعالیت بر علیه رژیم،حکومت،سیاست نه به دولت جمهوری اسلامی، کردم.
چگونه وارد ترکیه شدید و روند پرونده تان به چه صورت است و الان در چه مرحله یی هستید؟
 در خرداد ماه ۱3۸۹ به صورت زمینی‌ و قانونی از ایران خارج شدم ...همسر سابقم ۱ ماه قبل از من به صورت قاچاق از ایران خارج شد. تقریبا ۲ سال پیش خودمان را به سازمان یو ان معرفی‌ کردیم و بعد از ۱۰ ماه انتظار ، ردی پرونده ما از طرف کمیساریای عالی پناهندگان اعلام شد...در همین حین من و همسرم برای ادامهٔ زندگی‌ مشترک به مشکل بر خوردیم و هر دو خواستار پایان زندگی‌ مشترک شدیم ولی‌ متاسفانه با قانون‌های سختی روبرو شدیم تا اینکه بالاخره بد از ۶ ماه دوندگی توانستیم طلاق قانونی را از دولت ترکیه دریافت کنیم،بعد از جدائی من طی‌ نامه ای خواستار جدا کردن پرونده‌ام از پروندی همسر سابقم شدم ولی‌ تا به امروز هیچ اقدامی نشده و هیچ تماسی در ارتباط با این قضیه با من نشده است
در این مدت خرج و مخارج زندگیتان چگونه تامین می شود؟
بعد از ورودم به ترکیه بعد از ۱ ماه ما با مشکل مالی برای پرداخت کرایه خانه و هزینه‌هائی عادی زندگی‌ روبرو شدیم و مجبور به پیدا کردن کار برای گذران زندگی و تهیه خرج و مخارج شدیم. شرایط کاری برای ما مثل بقیه پناهجویان سخت و دشوار بود..اولین مشکل من و امسال من نبود کار،  مشکل دوم عدم آشنایی با زبان ترکی‌ حتی در حدی که صحبت‌های عادی و روزمره را متوجه شویم ، سوم نبود کار برای خانم ها بود... هر چند همه مجبور به کارگری میشوند. ابتدا در ستخری واقع  در یک هتل به عنوان ناجی مشغول به کار شدم که بعد از گذشت ۴ ماه وقتی‌ مدیر هتل یک ناجی ترک پیدا کرد، عذر مرا خواست و اخراج شدم با اینکه حقوق من ۱/۳ همکار ترکم بود ...بعد از آن چند ماهی‌ به دنبال کار گشتم و بلاخره در یک هتل به عنوان نظافت چی مشغول بکار شدم در تابستان که اوج کارهای هتل بود و کار کردن سخت و طاقت فرسا،  باز هم با حقوقی کمتر از کارگر‌های زن هتل مجبور به کار شدم...  با شروع فصل سرما و کم شدن مشتری های هتل، صاحب هتل عذر مرا خواست و  بیکار شدم... در صورتی‌ که هنوز بعد از گذشت چندین ماه نتوانستم حقوق ۱ماه آخر خود را از صاحب هتل دریافت کنم و به هیچ کجا هم نمیتوانم شکایتی داشته باشم چون کار کردن من و امسال من در ترکیه غیر قانونی است. جای سوال است با چنین اوضاع و احوالی که هم دولت ترکیه و هم کمیساریای عالی پناهندگان شرایط و وضعیت پناهجویان و پناهندگان را می دانند، چگونه رسیدگی نمی کنند ... آیا نمی دانند که پناهجویان در روز یک وعده غذا می خورند و  به علت هزینه بالای سوخت در شب ها را تا صبح در سرما زیر صفر درجه می خوابند تنها به این دلیل صرفه جویی می کنند تا سرپناه شان را از دست ندهند....
به نظرتان دلیل ردی پرونده ی شما چه چیزی میتواند باشد؟
طبقه نامه‌ا‌ی که از هلسینکی دریافت کردیم ظاهراً وکیل ما قانع نشده است که من و همسر سابقم در ایران به مشکل بر خورده‌ایم و دلیل ما کافی‌ نبوده در صورتی‌ که هم در مصاحبه من و هم در مصاحبه همسر سابقم وکیل ما اجازهٔ تکمیل کردن گفته‌هایمان را نمی داد و مرتب صحبت‌هایمان را قطع میکرد و طوری نشان میداد که قانع شده است و نیازی به توضیح بیشتر نمی دانست...ولی‌ همانطور که گفتم دلیل ردی پرونده را کافی‌ نبودن توضیحات در مورد مشکلاتمان عنوان کرده اند.
آیا در ترکیه فعالیت سیاسی یا اجتماعی یا مذهبی دارید؟
برای پاسخ گویی به این سوال بایست به گذشته و شرایط جوی ایران رجوع کنیم... متاسفانه با توجه به این که مردم ایران طبیعت جمع گرایی دارند اما قوانین اجازه کار جمعی به شکل بایسته و شایسته نداده و نمی دهد. به همین دلیل در قانون اساسی آمده که همه حق شرکت راهپیمایی یا اعتراض جمعی دارند به شرط آن که مسالمت آمیز باشد و مخل نظم عمومی نگردد... می بیند علنا دست و پای همه برای کار گروهی کردند و اعتراض کردن بسته است. و اکثر ایرانیان به خصوص هم نسلان من که قشر جوان هستند تجربه کار جمعی و اعتراضی نداشته اند و خرداد 1388 جرقه ای بود برای با هم بودند که با سرکوب حاکمان همراه بود... و پس از آن نیز  کشور را ترک کردیم. دوران پناهجویی اگر چه مشکلات بسیار و سختی های فراوانی دارد اما همین شرایط سخت ایجاب می کنند که بایست برای رسیدن به خواسته های مشترک در کنار هم قرار گرفت وگرنه به تنهایی نمی توان به نتیجه ای رسید.... علاوه بر خواسته های مشترک ما هدف بزرگتری که همانا اعتراض به حکومت جمهوری اسلامی هست را در راس کار خود داریم که پناهجویان بسیاری منجمله از شهر نوشهیر در روزهای اعتراضی همچون 22 خرداد، روز دانشجو، روز جهانی کارگر، 22 بهمن و غیره خود را به آنکارا می رسانند و اعتراض خود را به دولت جمهوری اسلامی نشان می دهند....من نیز به مانند دیگر پناهجویان این را وظیفه خود دانسته و در این اعتراض های جمعی شرکت می کنم...

و کلام آخر......
به امید فرداهای بهتر و ایرانی‌ آزاد...
گفتگو از: سحر مهدی پور
anjoman.help.ir@gmail.com

۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

معترضان ایرانی در ترکیه حادثه 22 بهمن 1390 ماه را به حماسه ای دیگر تبدیل کردند....


معترضان ایرانی در ترکیه حادثه 22 بهمن 1390 ماه را به حماسه ای دیگر تبدیل کردند....

روز 22 بهمن 1390 ساعت سه به وقت ترکیه، معترضین بسیاری از شهرهای ترکیه به آنکارا به راه افتادند، نیده، کایسری، نوشهیر، اسکی شهیر، دنیزلی، چروم، کنیا، استانبول و... هر معترضی با پرچم و بی پرچم، با نماد سبز و بی نماد سبز، به طرفداری از رضا پهلوی و کروبی و موسوی و رهنود و بی طرفداری از آنها، با گرفتن عکس های از شهدای جنبش سبز، تصاویری از زندانیان نام آشنا و بی نام و نشان، اعتراض خود را با سردادن شعارهای (نه به دیکتاتور، زندانی سیاسی باید آزاد گردد، از دمشق تا تهران اتحاد اتحاد، آزادی اندیشه با دیکتاتوری نمی شه) و همچین بالا بردن شعارهایی به زبان ترکی برای آگاهی مخاطبان ترک زبان و شعارهایی به زبان عربی در حمایت از معترضان سوری و اعتراض خود به دولت دیکتاتوری سوریه، فریاد و شعارهای بلندی سر دادند.
متاسفانه عاملین جمهوری اسلامی از نیروهای سپاه پاسداران گرفته تا نیروهای قدسی و غیرقدسی در ترکیه به وفور به چشم دیده می شوند و باعث تفرقه افکنی بین پناهجویان می شوند. به علت اطلاع رسانی این فراخوان در سایت های مختلف، چون معترضین بسیاری از شهر نوشهیر خود را برای 22 بهمن آماده کرده بودند با شایعه پراکنی در بین پناهجویان که مجوز 22 بهمن در آنکارا از سوی پلیس ترکیه داده نشده است و همچنین با راپورت دادن  پناهجویان فعال به پلیس شهر ترکیه و کنترل شماره تلفن های لیدرهای این مراسم سبب شدند تا پلیس ترکیه از  اتوبوس معترضین جلوگیری کند و  پناهجویان از سوی پلیس شهر نوشهیر تهدید شدند که اگر از شهر خارج شوند با دیپورت و بازداشت روبرو خواهند شد. چنین عملکردی از سوی پاسداران گمنام ولایت فقیه سبب شد تا بسیاری از پناهجوها از حضور در جمع به ناچار سرباز زدند. اما عده بسیاری از پناهجویان با تمامی معضلات و مشکلات پیشرو با اعتقاد راسخ  شبانه و به صورت خودجوش خود را به مراسم رساندند.
ابتدای مراسم با سرود ای ایران آغاز و حاضران در صحنه با سرود هم خوانی و هم سرایی کردند، پس از آن شعارهایی بسیاری سر داده شد که طنین بلند معترضین فضای پارک کیزیلای که مکانی شلوغ و پرترددی بود چنان در هم شکست که عابرین بسیاری را به سمت مراسم فراخواند و چنانچه گرمای حضور حاضرین سرمای آنکارا به باده فراموشی سپرد.
اجرای بی نظیر خانم ساقی عقیلی(نداآفرید) در تآتر نقالی مدرن به نقد از ولایت فقیه، زیبایی دو چندانی به جمع بخشید. شایان ذکر است که برای اولین بار در ترکیه، پناهجویان ایرانی اعتراض خود را به شکل تآتر و اجرای آن در ملاء عام نشان دادند. با چنین برنامه ای باید گفت که ضعف دیکتاتورها از وجود المان های فرهنگی است و هر چه دامنه هنر  در بین مردم ریشه بدواند به همان شکل ریشه حاکمیت تضعیف خواهد شد. اجرای بی نظیر خانم عقیلی از دید روزنامه نگاران و عکاسان ترک زبان و رسانه های دیگر دور نماند . چنان چه روشنایی فلاش دوربین ها بر اجرای خانم عقیلی خود به گونه نورپردازی فی البداهه ای را به وجود آورد.
اجرای سرود یار دبستانی، سردادن شعار و خواندن بیانیه در ادامه این حضور همگانی بود. بیانیه ای توسط آقای حامد ابراهیمی نژاد قرائت شد که به سی و سه سال اعمال جمهوری اسلامی اشاره داشته و دستاورد این همه سال حکومت دینی جنگ، اعدام جوانان ایران زمین، زندان های پر از محبوس شدگان دگر اندیش، گورهای دسته جمعی، گورهای بی نام و نشان، فقر و اعتیاد و... بوده است که هم اینک پس از تحریم های چند ساله اخیر خطر جنگ دوباره ای برای مردمان ایران زمین به کمین نشسته است.
این اعتراض آن چنان که اشاره شده در اعتراض به سی و سال حکومت جمهوری اسلامی و در حمایت از فراخوان جنبش سبز در 25 بهمن ماه 1390 بود تا این چنین پناهجویان و تبعیدیان خارج از کشور به معترضین داخل نشان دهند که اگر چه کالبد آنها از ایران دور است اما قلبشان برای ایران می تپد و هم گام و هم صدا با مردم معترض بانگ بلند آزادی را سرمی دهند.

آه اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
همچون گلوگاهِ پرنده ای،
هیچ ‌کجا دیواری فروریخته بر جای نمی‌ماند
سالیان بسیار نمی‌بایست
دریافتن را
که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی‌ست
که حضورِ انسان
آبادانی‌ست.

بی گمان هیچ روزی در تاریخ معاصر کشورمان همچون ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ حسرت در دل نسل های گوناگون نمی آفریند . روزی پر امید که میتوانست تاریخ ایران را دگرگون سازد که ساخت ولی نه آنچنان که انقلابیون اش می خواستند و در راه آن جان بازی کردند . انقلابی که به معنای تمام کلمه تداعی کننده ی جمله ای است که نسل انقلاب تنها آن را شنیده بود و نسل ما آن را با پوست و خون لمس کرد : “انقلاب فرزندانش را خواهد خورد “.
از همان روزهای بعد از پیروزی انقلاب بود که تلاش برای انحراف از ارزش ها و آرمان های آن آغاز گردید.
۱٫اعدام ها و تیر باران های خود سرانه ی طرفداران رژیم گذشته
۲٫تسخیر سفارت آمریکا و ایجاد وضعیتی برای حذف دولت موقت و چهره های اصلی شورای انقلاب
۳٫برکناری بنی صدر و اتفاقات بعد از آن که با دستگیری و اعدام دسته جمعی مخالفان همراه بود.
۴٫سرکوب وحشیانه ی گروه های مارکسیستی و مجاهدین که نقش پر رنگی در پیروزی انقلاب داشتند.
۵٫کنار گذاشتن دگر اندیشان و علمای دینی که منتقد اصل ولایت فقیه بودند.
۶٫شعله ور نگاه داشتن آتش جنگ بعد از فتح خرمشهر که تنها به دلیل منافع شخصی و انحصاری تر کردن قدرت ادامه یافت و به شهید شدن هزاران نفر از بهترین جوانان این مرز و بوم انجامید.
۷٫شکنجه و تجاوز در زندان های رژیم و اعدام های بدون دادگاه مخالفان
۸٫ایجاد شرایط رعب و وحشت که فرار و مهاجرت خیل کثیری از فعالین سیاسی ، روزنامه نگاران و بسیاری از سرمایه گذاران اقتصادی به خارج از مرز های کشور را باعث گردید.
۹٫فشار های سیاسی ، فرهنگی ، تبعیض های اقتصادی بر مناطق مرزی و قومیتی و سرکوب شدید گروه ها و فعالان حاضر در آن به خصوص در استان های کردستان،آذربایجان،بلوچستان و مناطق جنوبی ایران
و در نهایت قرار دادن اختیارات فرای قانون به رهبری
همه و همه تنها تعداد اندکی از وقایعی بودند که یکی بعد از دیگری مقدمات این حکومت جور و درد را مهیا کرد.

 جنبش سبز مردم ایران در سال ۸۸ نشان داد ۳۳ سال سرکوب،زندانی،شکنجه و تبعید هیچ کدام باعث نگردید که مردم در راه آزادی و عدالت از جانفشانی هایشان دست کشند و با ایستادگی فعالان سیاسی و اسرای جنبش و با پایداری رهبران آن – که اینک یک سال از حصرشان میگذرد و تاکنون هیچ گاه به جنبش پشت نکرده اند – توانسته ایم رژیم را بیش از پیش مستاصل نماییم.
و اینک در آستانه ۲۵ بهمن ماه سال روز خروش سال گذشته مردم و شهادت صانع ژاله و محمد مختاری و در پی آن دستگیری و حصر مهندس موسوی ، مهدی کروبی و همسرانشان و در این زمان بحرانی که خطر جنگ جان و کیان ملت ایران را تهدید میکند و در حالی که حکومت ولایت فقیه به سرکوب آزادی خواهان در نقاط گوناگون جهان همچون سوریه یاری می رساند ، ایرانیان بار دیگر خشم خود راخواهند سرود . ما نیز به عنوان گروهی از فعالین اینک در تبعید همبسته با مبارزین داخل کشوردر سال روز پیروزی انقلاب انزجار خود را از رژیم خونریز اسلامی بیان نموده و خواهان آزادی تمام زندانیان رژیم از جمله رهبران جنبش هستیم.
ما ایمان داریم که تنها راه برون رفت از این وضعیت ، همیاری و اتحاد عمل حداکثری بین گروه های سیاسی و نگرش های گوناگون فکری و فعالین مختلف قومیتی است که بتوانند با هماهنگی و پشتیبانی از معترضان داخل کشور،خواست های گوناگون آنها را نمایندگی کنند . بی گمان عدم توجه اپوزیسیون و کوتاهی در راه همبستگی تداوم نقض حقوق بشر ، سقوط اقتصاد ایران و نیز پیگیری ماجراجویی های رژیم در عرصه ی سیاست خارجی را به دنبال دارد که این روند بهانه را به دول خارجی خواهد داد که به بهانه ی بسط دموکراسی به مرز های کشورمان تجاوز کنند ، خطری که تمام دستاورد های آزادی خواهانه ی صد ساله ی مردم ایران را بر باد خواهد داد.
با امید به این همبستگی و با آرزوی روز پر شکوه رهایی ، اینک در کنار یکدیگر و دست در دست هم فریاد خواهیم زد:زنده باد آزادی …. زنده باد برابری


لازم به ذکر است که مجریان و برنامه ریزان 22 بهمن 1390 در ترکیه، انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی ، انجمن همبستگی فعالان تبعید و جمعی از فعالین سیاسی ـ مدنی بودند...
گزارش از: سحر مهدی پور – پناهجو در ترکیه