۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

پناهجویان حق و حقوقی دارند که سالها بی عدالتی و نبود اعتراض جمعی سبب گشته این حقوق از پناهجو سلب شود

پناهجویان حق و حقوقی دارند که سالها بی عدالتی و نبود اعتراض جمعی سبب گشته این حقوق از پناهجو سلب شود
باخبر شدیم که دو تن از اعضاء هفت نفره شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه در خطر دیپورت قرار گرفته و باقی اعضاء به شهرهای مرزی ترکیه تبعید شدند، بر آن شدیم تا مصاحبه ای با سخنگوی این انجمن (صلاح الدین عزیزیان) داشته باشیم، که چرا و چگونه انجمنی نوپا این چنین شورای نمایندگان آن به یکباره در تیررس احکامی سنگین قرار گرفته است....
آقای عزیزیان سوال نخست را از سنگ بنای انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)، آغاز می کنیم که چه ضرورتی هایی در دوره پناهجویی به وجود آمده است، تا چنین انجمنی تاسیس شود؟
شرایط سخت گذران زندگی پناهجویی در ترکیه، پروسه طولانی مدت رسیدگی به پرونده پناهجویان از هنگام ورود به ترکیه تا زمان مصاحبه، نحوه مصاحبه پناهجو با وکیل، اخذ عدم رسیدگی به ردی پرونده ها از طرف کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل/آنکارا و عدم اطلاع رسانی مناسب جهت در جریان گذاشتن سازمان ها و افراد فعال حقوق بشری در سراسر گیتی...ضرورت تشکیل چنین انجمنی را در راس کار قرار داد و این انجمن جهت آگاهی و رسانه ای کردن مشکلات مذکور تاسیس شده است. اعضاء انجمن متشکل از پناهجویان و پناهندگان ایرانی در ترکیه است که همگی با تمامی معضلات گفته شده روبرو بوده و خود را مقید دانستند که دست به تاسیس انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی زده تا روزنه ای ایجاد کنند برای صداهای خاموش پناهجویان، شاید از این رهگذر گره ای از هزاران مشکلات پناهجویان حل و فصل شود.
طبق اطلاع رسانی که از طرف اعضاء انجمن صورت گرفته، گویا شورای نمایندگان این انجمن جملگی تبعید و حتی در مواردی در خطر دیپورت قرار گرفتند؟ به نظر شما این اقدام چرا و به چه منظور صورت گرفته است؟
بنای هر انجمنی اساسنامه یا شناسنامه آن انجمن است که در آن طرح و هدف اعضاء موسس آن مشخص می شود. انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی نیز از ان قاعده مستثنی نبوده و از همان ابتدای امر چنانچه در اساسنامه هم ذکر شده است کاملا صنفی بوده و در چارچوب قوانین کشور ترکیه فعالیت های خود را برنامه ریزی کرده است. اما با توجه به این که ایران امروز؛ آبستن وقایع گوناگون سیاسی است و در حال حاضر نیز شاهد جنایت های بی شماری از جانب حکومت دینی جمهوری اسلامی بر مردم ایران هستیم، باتبع اعضاء فعال این انجمن چنانچه پیشتر در ایران در برابر بی عدالتی هایی بسیار، فریاد اعتراضی خود را بانگ برآوردند، همگام و همسو با معترضان ایرانی سعی بر آن داشتند در رخدادهای همچون 22بهمن، روزجهانی کارگر،18تیر، روز دانشجو و... مقابل سفارت جمهوری اسلامی در آنکارا تجمع های اعتراضی و مدنی خود را داشته باشند. چنین رویکردی با توجه به مراوده های سیاسی که دولت جمهوری اسلامی با ترکیه داشته، سبب شده که پشت پرده جلوی این حرکت های اعتراضی به گونه ای گرفته شود. به همین دلیل دیپلمات های دولت ایران در ترکیه با هماهنگی هایی که با وزارت امور خارجه کشور ترکیه داشتند، سبب شد که پلیس ترکیه هر هفت نفر اعضاء اصلی شورای نمایندگان را در یک زمان خاص و به طور برنامه ریزی شده، تهدیدگونه در خطر دیپورت و تبعید قرار دهند. ناگفته نماند، هدف از این کار متفرق کردن اعضاء و در نهایت متلاشی شدن هسته مرکزی انجمن حمایت از پناهجویان بوده است.
طبق این تعریفی که شما بیان می کنید، عملکرد انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی کاملا نگاه متضادی با اساسنامه انجمن داشته و رویکرد شما یک رویکرد سیاسی است تا صنفی؟!! همین امر سبب می شود که چنین انجمنی صدمه ببیند. برای نگاه و هدف صنفی که در اساسنامه آمده و بدان اشاره کردید، چه اقداماتی برای پناهجویان؛ شورای نمایندگان انجام داده و خواسته های صنفی این انجمن به صورت تیتروار چگونه است؟
همان طور که گفته شد، اساسی ترین و بارزترین هدف و عملکرد انجمن، رسانه ای کردن معضلات و مشکلات پناهجویان بوده و همچنان ادامه دارد. تهیه بیش از صد گزارش و مصاحبه از پناهجویان ایرانی و انعکاس آن در رسانه های کثیر الانتشار مجازی و طبقه بندی آن در وبلاگ و فیس بوک انجمن، خود گواه این مسئله است. در کنار آن می توان به موارد زیر نیز اشاره کرد و عملکرد انجمن را به وضوح نمایان ساخت.
1-تخریب دیوار بی اعتمادی در بین پناهجویان ایرانی، که با سیاست های ویژه ای در بین پناهجویان رخنه پیدا کرده بود . به طور مثال در همان بدو ورود به دفتر پلیس ترکیه پناهجو با نوشته ای مواجه می شود که با هیچ شخص حقیقی و حقوقی مصاحبه و گفتگو نداشته باشید.
2- برگزاری مراسم چهارشنبه سوری، شب یلدا، بزرگداشت فرزاد کمانگر،برگزاری مراسم معارفه مسوول جدید بنیاد نوروز و...چنین اقداماتی برای بالا آوردن سطح روحیه جمعی بین پناهجویان و نشاط روز افزون بین خانواده هایشان، چرا که شرایط سخت گذران زندگی در ترکیه عاملی شده تا زنان و کودکان نتواند سنگینی این بار را به دوش بکشند و خیلی از خانواده به مرحله جدایی و ترک از هم دیگر نیز پیش رفته اند...
3- جلسات مکرر و پیوسته شورای نمایندگان با والی شهر جهت بخشیدن پول خاک... خوشبختانه این عمل صورت گرفت و می بینیم که پول خاکی که قبلا بار مضاعفی برای پناهجویان به همراه داشت امروز پناهنده ها و پناهجویان دغدغه چنین معضلی را ندارند.
4-ارتباط با سازمان های حقوق بشری و بنیادها و انجمن هایی مرتبط به امور پناهجویان...این سازمان ها قبلا در زمینه مالی و حقوقی به صورت فردی به پناهجویان کمک و یاری می رساندند که در این بین بسیاری از افراد سوء استفاده های کلانی از این موسسات می کردند. خوشبختانه امروزه اعتمادی دو طرفه ای بین انجمن حمایت از پناهجویان با این سازمان ها صورت گرفته و انجمن افرادی که در شرایط بغرنج تری هستند و نیاز شدیدی به کمک مالی دارند به آنها معرفی می کند.
4- چندین جلسه پیاپی با وکلای کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل/آنکارا برای بهبود شرایط و تسریع در روند رسیدگی پرونده ها... چنانچه که می بینیم تغیرات مستمری در نحوه مصاحبه پناهجو با وکلا کمیساریای عالی صورت گرفته است.
5- جلوگیری از حرکات رادیکالی پناهجویان... پیشتر شاهد درگیرهای شدید و غیرقابل تصوری از طرف پناهجویان با وکلای کمیساریای عالی پناهندگان و همچنین پلیس ترکیه صورت می گرفت و امروزه خوشبختانه پناهجویان مشکلات خود را به صورت فردی پیگیری نمی کنند و از اعضاء شورای نمایندگان انتظاراتی دارند تا مشکلاتشان را با پلیس شهر و همچنین وکلاء در میان بگذارند.
6- و مواردی دیگر که در زیر مجموعه موارد فوق الذکر می شود.
در ادامه بحث باید بیان کنم که درست است که طبق اساسنامه، فعالیت های انجمن در قالب صنفی مطرح شده است و نه سیاسی...اما این انجمن یک تشکل پناهجویی ایرانی است و هر شخصی نسبت به سرنوشت خود و کشورش بدون شک بی تفاوت نیست. جز این است که تمام پناهجویان بر اثر بی عدالتی ها و قوانین نابرابر حکومت دینی از ایران گریخته و اینک آواره و خانه به دوش شده اند. کشور ترکیه هم دارای حکومت دموکراسی است و فعالیت های اعتراضی پناهجویان مقابل سفارت ترکیه بی گمان در کشوری که ادعای دموکراسی دارد به هیچ عنوان نمی تواند غیرقانونی باشد و ما با این دید و تصور از دولت ترکیه، اقدام به انجام چنین حرکاتی آن هم در قالب مدنی و قوانین دولت ترکیه دست زده ایم. و تا به حال از طریق رسانه ای کردن مشکلات و گفتگو با مسوولان زیربط برای حل معضلات و مشکلات پناهجویان اقداماتی انجام داده و هیچگونه حرکت فیزیکی و رادیکالی از طرف اعضاء انجمن انجام نشده و حتی توصیه هم نمی شود. تا زمانی که فرصت دیالوگ و گفتگو هست؛ بایست آن را غنیمت شمرد.
در بیانیه شماره سه انجمن حمایت از پناهجویان اشاره به موضوعی تحت عنوان مرگ تدریجی پناهجویان به علت سهل انگاری وکلای کمیساریای عالی پناهندگان شده است. که با بیان مواردی، نوک پیکان انتقاد به سمت کم کاری دولت ترکیه در ارایه حق و حقوق پناهجویان و همچنین سهل انگاری کمیساریای عالی پناهندگان از عدم آگاهی نسبت به حال و روز پناهجو، گرفته شده است. برای حل چنین معضلی شورای نمایندگان چه اقداماتی انجام داده اند؟ آیا تنها وظیفه اصلی خود را بر بیان مشکلات و رسانه کردن آنها متمرکز کرده یا اقدامات عملی دیگری در این راستا انجام و صورت داده است؟
شورای نمایندگان برای متمرکز کردن فعالیت های انجمن هم به جهت این که مکانی مشخص برای مراجعه پناهجویان وجود داشته باشد و هم فعالیت های انجمن در چهارچوب قوانین دولت ترکیه تعریف شده باشد از بدو تاسیس انجمن و از زمان برگزاری اولین انتخابات مجمع عمومی آن، جلسه های مکرری با فرماندار شهر و پلیس امنیت برگزار کردند و خواستار گرفتن مجوز تاسیس مکانی برای دفتر کار اعضاء انجمن بودند. نهایت این جلسات با توجه به راهنمایی های فرماندار شهر درخواستی از طرف شورای نمایندگان تنظیم و تقدیم والی شهر گردید. فرماندار نیز جهت اخذ مجوز آن را به وزرات کشور ترکیه ارسال نمود که تا به حال جوابی دال بر پذیرفتن چنین درخواستی ارایه نشده است. اما ماحصل چنین رفتار دمکراتیکی در معرض خطر دیپورت دو تن از اعضاء به ایران بود و باقی اعضاء شورای نمایندگان، ساسان مهری، آرش شریفی، سیروان عنایتی، حمیدذوالقدر مقدم و صلاح الدین عزیزیان به دیگر شهرهای ترکیه تبعید شدند.
بی گمان زمینه چنین درخواستی بایستی به عینه مشهوده باشد که شورای نمایندگان، دست یابی به چنین مکانی را در زمره کار خود قرار داده است. لطفا به صورت تیتروار به موارد و مسایلی که ضرورت تاسیس چنین مکان جمعی که مختص به پناهجویان را ایجاب می کرد، بپردازید؟
ابتدا، این که دفتر کار سبب می شد که شورای نمایندگان به صورت رسمی به فعالیت های خود بپردازد و در این حالت کاملا رسمیت خود را پیدا می کرد. دوم، تاسیس چنین مکان مشخصی، عاملی می شد که اعضاء شورای نمایندگان به راحتی ارتباط های با پناهجویان داشته و اعتمادی بیشتری ما بین آنها صورت می گرفت. سوم، اگر مکان مشخص و قانونی از جانب دولت ترکیه به انجمن داده می شد، فعالیت های شورای نمایندگان جنبه کاملا قانونی داشت و نیازی به بازخواست اعضاء شورای نمایندگان توسط پلیس نمی شد. به طور مثال زمانی که پناهجویی به نام سیامند ساوجبلاغ دست به خودکشی زده بود، با روابط عمومی انجمن تماس حاصل کرده و درخواست کمک داشتند، حال پس از کمک به وی و خبردار کردن اورژانس ، پلیس و امنیت شهر به جای تقدیر و تشکر ساعات متوالی مسوول روابط عمومی انجمن را بازخواست بازجویی کرده و تعهداتی از وی گرفته بودند.
حال می بینید چرا و چگونه تشکیل مکان جمعی در بین پناهجویان این چنین ضرورت دارد؟!! در ادامه بایست اضافه کنم که شرایط روحی و روانی نامناسب پناهجویان ایرانی در ترکیه عامل اصلی بود که شورای نمایندگان بر خواسته خود پافشاری کنند. مرگ مشکوک پناهجویان و بی اطلاعی از حال و روز آنها، خودکشی های پیاپی پناهجویان حتی در شهر کوچکی همچون نوشهیر که موارد بسیاری دیده شده است که می توان به مرگ محمد شیری، انوش نامور، و اقدام به خودکشی مرتضی قمری، سیامند ساوجبلاغ، سحر و سامان مهدی پور، اشاره کرد. هر چند موارد بسیاری اتفاق افتاده که پناهجو از ذکر نامش و رسانه ای کردن آن خودداری می کند. اما اگر فرصت و اجازه ای به اعضاء شورای نمایندگان داده می شد، گزارش هایی از موارد بسیار پناهجویان ارایه می شد که در طی هفته بارها و بارها بیمارستان شهر پذیرای پناهجویانی است که به خاطر شرایط سخت دوران پناهجویی اقدام به خودکشی به طرق مختلف کرده اند.
بیانیه چهارم انجمن حمایت از پناهجویان به ضعف و نحوه عملکرد وکلای کمیساریای عالی پناهندگان و همچنین عدم آگاهی آنها نسبت به قوانین حکومتی و عرفی جمهوری اسلامی اشاره داشته است. به نظر شما آیا در بوته نقد قرار دادن نحوه عملکرد وکلای کمیساریای عالی می تواند عاملی برای تبعید اعضاء شورای نمایندگان و همچنین در خطر دیپورت قرار گرفتن آنها باشد؟
در نشستی که شورای نمایندگان با مسوول حقوقی کمیساریای عالی پناهندگان داشتند، وی از عدم دخالت این سازمان در کارهای داخلی دولت ترکیه سخن راند. پس این احتمال بسیار ضعیف است که دیپورت و تبعید اعضاء با هماهنگی کمیساریای عالی باشد. زیر کمیساریای عالی بلافاصله به پرونده اعضای که برگه دیپورت دریافته کرده بودند، رسیدگی و پرونده را به جریان و حتی در مدت زمان بسیار کوتاهی مصاحبه مجدد در نظر گرفتند. که خانم ساناز غلامحسینی ایزدی به عنوان پناهنده پذیرفته و آقای سیدخضر میرسیدی به مصاحبه مجدد فرا خوانده شدند. این تصمیم کمیساریای عالی نشانگر مخالفت شدید با تصمیم دیپورت اعضاء شورای نمایندگان بود. به نظر من چنین اقدامی تنها یک برنامه از پیش طرح ریزی شده و هماهنگ بین دولت ترکیه و ایران بوده است.
در حال حاضر وضعیت اعضاء شورای نمایندگان که در تبعید قرار گرفته اند، به چه شکل و شیوه ای می باشد؟
پر واضح است که کاملا شرایط و وضعیت نابسامانی در پیش داشته و دارند. هر کدام از اعضاء به شهرهایی منتقل شده اند که آمار حضور پناهجویان بسیار پایین است. برخورد نامناسب و غیرانسانی پلیس شهرهای جدید با اعضاء تبعیدی، تهدیدهای بی دلیل و سخت گیری های بی پایه و اساس. در ادامه سخت گیرهای پلیس اگر اشاره کنم، به نحوه رفتار پلیس در ارتباط با شخص بنده، جلسه محاکمه ای در دادگاه برای من صادر شده است که در تاریخ 3/8/2011 بایست در این جلسه حضور داشته باشم در غیر این صورت حکم دیپورت من صددرصد امضاء خواهد شد. اعضاء شورای نمایندگان به علت شرایط نامناسب مالی امروزه حتی قادر به تهیه مکانی برای ماندن در شهر جدید ندارد در حالی که پلیس اصرار دارد که بایستی فورا مکانی برای سکونت اجاره نمایند. حق نشست و جلسه های حتی محفلی با دیگر پناهجویان آن شهر را نداشته و کاملا کنترل نامحسوس می شوند. برگه های بسیاری که محتوای متنی آن معلوم نیست، بدون مترجم در اختیار اعضاء شورای نمایندگان قرار داده تا سریع امضاء نمایند و حق هیچ گونه اعتراضی داده نمی شود. از طرف دیگر پس از انتقال اعضاء به شهرهای خود، بلافاصله ردی پرونده ساسان مهری اعلام و پرونده وی مختومه اعلام می شود. اینجا سیاست دوگانه کمیساریای عالی به وضوح مشخص است و اگر در دور قبل رسیدگی پرونده ها را در ارجعیت قرار داد، این بار به مانند شمشیر دو لبه ای عمل کرده و شرایط را برای ادامه حیات سخت تر کرده است.آقای مهری از فعالین سیاسی_مذهبی بودند که بیشترین آراء را در بین کاندیداهای شورای نمایندگان به خود اختصاص داده و امروز با چنین اقدامی کاملا وی را خلع سلاح کرده و دست پلیس ترکیه برای دیپورت ایشان باز گذاشته شده است. آقای سیروان عنایتی که خبرنگار هستند امروز به علت مشکلات مالی شدیدی که برایشان رخ داده؛ آواره کوچه و خیابان ها شده و مجبور است که شب را در خیابان به سر کند. در کل شرایط پیش آمده برای اعضاء انجمن چنان بغرنج و غیرقابل تصور است که نیاز رسیدگی مستقیم سازمان های حقوق بشری به امر را می طلبد.
با چنین شرایطی روند کار انجمن به چه شکل خواهد بود؟
انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی طبق عهد و پیمانی که با اعضاء خود داشته به کار خود ادامه می دهد و اعضاء شورای نمایندگان با توجه به توان بضاعت خود پیگیر مسوولیت های خویش هستند. بی گمان حتی اگر شرایط سخت تر از این هم پیش آید، دست از فعالیت های خود که همانا رسانه ای کردن مشکلات پناهجویان است، برداشته نمی شود تا زمانی که حق و حقوق پناهجویان به آنها برگردانده شود. اعضای شورای نمایندگان پیش از پیش ضرورت فعالیت انجمن را متذکر می شوند و مصرانه تر و کوشاتر به فعالیت خود ادامه خواهد داد.
و کلام آخر...
در پایان اعضاء شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی از تمامی سازمان های حقوق بشری می خواهد اعضاء این انجمن را مورد حمایت خود قرار داده تا این چنین روزنه ای در همان بطن کار در نطفه خفه نشود. حمایت سازمان های مرتبط به امور پناهجویی از اعضاء شورای نمایندگان عاملی می شود که آنها مصرانه تر پیگیر هدف خود باشند. از تمامی پناهجویان ایرانی می خواهیم که با اعضاء شورای نمایندگان هم صدا شده تا به حق خود دست یابیم. پناهجویان حق و حقوقی دارند که سالها بی عدالتی و نبود اعتراض جمعی سبب گشته این حق ها از پناهجویان سلب شود.
مصاحبه کننده: فرزانه دارابی(خبرنگار در تبعید)
لطفا نقطه نظرات خود را در زیر نوشته بیان دارید.
با سپاس بسیار، روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی
شماره تماس:00905076586901

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

خطر تهدید و فشار بر اعضاء شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه همچنان ادامه دارد

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ سه‌شنبه, ژوئیه 19, 2011‏ و ساعت 12:56 بعد از ظهر‏‏
فشار و تهدید بر اعضاء شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه همچنان ادامه داردانجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه زمانی پا بر عرصه ظهور گذاشت که پناهجویان ایرانی در ترکیه در فضای بس نابسامانی شرایط سخت پناهجویی را پشت سر می گذاشتند. این انجمن با تمام توان و نیروی خود سعی بر آن داشت تا معضلات و مشکلات پناهجویان ایرانی و افغانی را در چارچورب قوانین مدنی ترکیه رسانه ای کند و توجه سازمان های حقوق بشری را به سمت پناهجویان بیشتر کرده شاید از این روزنه معضلی از هزاران معضلات و گرفتاری های پناهجویان حل و فصل شود...همان طور که در طی چندین بیانیه انجمن بیان و رسانه ای شده است، وکلای کمیساریای عالی ناآگاه نسبت به جو خفقان و سانسور جامعه ایران بوده و اطلاعات کافی درباره قوانین عرفی و حکومتی جمهوری اسلامی نداشته و ندارند...چنین اطلاع رسانی و نقد ضعف وکلای  کمیساریای عالی پناهندگان  سبب شد که پلیس و کمیساریای عالی تهدیداتی بر علیه اعضاء انجمن حمایت از پناهجویان وارد آورده و با در خطر قرار دادن دیپورت دو تن از اعضاء انجمن ضربه بزرگی به بدنه این انجمن وارده آورده تا بدین شکل صدای پناهجویان را در نطفه خفه کنند...اقدام بعدی پلیس تبعید تمامی اعضاء شورای نمایندگان انجمن به شهرهای مرزی بود که تک تک اعضاء را هر کدام به شهرهای دیگر تبعید ساختند...اما در خطر دیپورت قراردادن و همچنین تبعید اعضاء انجمن مسئله ای نشد که شورای نمایندگان دست از رسالت خود بردارند و همچنان استوار و ثابت قدم به راه و هدف خود ایمان داشته و ادامه دادند...چنین اقدامی از طرف کمیساریای عالی پناهندگان چندان خوش نیامد و وارد پروسه بعدی شده و پرونده اعضاء شورای نمایندگان را یکی پس از دیگری بی هیچ دادرسی درستی بسته اعلام می دارد؛ چنین اقدامی سبب می شود که دست پلیس ترکیه برای دیپورت اعضاء انجمن باز نگهداشته شده و آنها را در خطر دیپورت قرار دهد...پرونده ساسان مهری از اعضاء اصلی شورای نمایندگان که بالاترین رای را در بین کاندیداها به خود اختصاص داده و یکی از فعالین برجسته در زمینه اطلاع رسانی و تهیه گزارشات پی در پی بود پس از سه سال بلاتکلیفی و گذران سخت زندگی در ترکیه با بی عدالتی و ناآگاهی کمیساریای عالی بسته اعلام شد...چنین خطری برای دیگر اعضاء شورای نمایندگان در کمین است و اگر سازمان های حقوق بشری و مرتبط به امور پناهجویی پا بر عرصه اتفاقات نگذارند و چنین احجافی در حق پناهجویانی که از فعالان سیاسی و مذهبی و اجتماعی بوده را نادیده بگیرند و برای راه برون رفت آن چاره ای نیاندیشند حوادث ناگوارتری در پیش رو  خواهد بود که آن زمان برای حل و فصل آن بسیار دیر است...
اعضاء شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه از تمامی سازمان های حقوق بشری می خواهد که برای چنین معضلی چاره ای بیاندیشند و نگذارند که صدای پناهجویان از نطفه خفه شود...
...
اعضاء شورای نمایندگان انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)
19/7/2011  

شماره تماس روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)
00905076586901
· · اشتراک‌گذاری · حذف کن


۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

پناهجوی ایرانی که 26سال عمر خود را در کمپ گذرانده، می گوید: در کمپ به دنیا آمدم اما نمی خواهم در کمپ بمیرم...

تلفن تماس : آزاد جوانمیری واقع در کمپ الولید: 0046704818811
آزاد جوانمیری پناهجوی ایرانی ، در کمپ التاش(عراق) در اوج بی پناهی آوارگی از مادر متولد و الان 26 ساله که سرگردان و بلاتکلیف در مسیر کمپ های التاش، ناکجا آباد و الولید کودکی، نوجوانی و جوانی خود را گذرانده و می گذراند.
 به راستی کدام یک از ما عمق چنین فاجعه ای را لمس و تا به حال به چشم خود دیده ایم؟
26 سال تمام سقف خانه ات چادرهای رنگ و روفته کمیساریای عالی پناهندگان باشد. نه مدرسه ای، نه خانه ای، نه شغلی، نه شهربازی و نه پارکی و نه سینمایی... چگونه می توان تاوان این ناملایمات را به آزاد پرداخت؟!!!... تنها آزاد چنین سرگذشتی ندارد 173 ایرانی دیگر از سال 1979 تا به امروز سرگردان و بلاتکلیف، بی هیچ توشه و شغلی زندگی خود را می گذرانند...آزاد می گوید، در کمپ به دنیا آمده ام اما نمی خواهم در کمپ بمیرم...تراژدی این واقعیت را چگونه می توان با آزاد همدرد شد؟... به او قول اطلاع رسانی و مدد را داده ام... اما چگونه؟!!! کار من تنها نوشتن است...آنان که می توانند و دستی بر آتش دارند باید قصه زیبایی برای پایان این تراژدی بنویسند... با آزاد جوانمیری به گفتگو نشستم تا ناگفته هایش را بیان کند... کتابی از درد و رنج در سینه داشت و از خودش حرفی نمی زد... شروع و پایان حرفهایش درد و رنج 173 ایرانی بود که آن جا بلاتکلیف مانده اند و نگران کودکانی بود که مبادا سرگذشت او سرتیتر زندگی شان شود... ادامه کلام را به آزاد می سپارم ...
آزاد جان ، کلام را از ابتدا آغاز می کنیم...چه اتفاقی افتاد که ایران را ترک کردید؟
سالیان طولانی جنگ ایران و عراق که جمهوری اسلامی از آن به نام دفاع مقدس نام می برد، و ما کُردها آن را نسل کشی برنامه ریزی شده می گوییم، سبب آوارگی پدر و مادرهای  من و هزاران کُرد ایرانی دیگر شد. کُردهایی که خانه و زندگی شان در مرز ایران و عراق وجود داشت و هر روز زیر بمباران دو طرف جنگ قرار می گرفتند. همین امر،سبب آوارگی و ترک سرزمین مادری شد.  هزاران  کُرد ایرانی در ارودگاه التاش نزدیکی استان انبار سکنی گزیدند. سالها بی عدالتی و رنج و بی خانمانی...سالها گرسنگی ...سالها بیماری...  در طی این سالیان دراز و بی خبریف پدران و مادران ما شاهد از دست دادن جان کودکانشان بودند... دستاورد این همه رنج قبرستانی در نزدیکی کمپ التاش بود با 5000 قطعه گور که با نام یا بی نام و نشان مزین شده است....پس از حمله های امریکا به عراق و سقوط حکومت بعث، کمپ التاش به مکان خطرناکی هم برای پناهجویان مبدل شد و هم برای حکومت تازه مستقر شده، چرا که افرادی بسیاری از القاعده و نیروهای بعثی و حتی عوامل جمهوری اسلامی در آن رخنه کرده  و باعث ترور بسیاری از پناهجویان شده بودند...همین امر سبب شد که کمپ التاش تعطیل و به کمپی واقع در مرز عراق و اردن انتقال داده شویم...
در کمپ التاش چه تعداد کُرد ایرانی زندگی می کرد؟
بیش از دهها هزار کُرد ایرانی سالیان متمادی در این کمپ بی هیچ امکانات رفاهی زندگی می کرد. چه بسیار از کودکان، زنان، مردان و جوانان بر اثر کمبود مواد غذایی و عدم امکانات پزشکی و حتی توسط نیروهای اسلام گرا افراطی و القاعده کشته و جان خود را از دست دادند. قبرستانی با 5000قطعه گور در نزدیکی کمپ التاش خود گواهی بر این مصیبت و تراژدی است و هر آنچه را که بتوان انکار کرد، هیچ گاه نمی توان این گورها را از بین برد و این لکه سیاه عدم همکاری سازمان های حقوق بشری و کشورهای مدافع حقوق بشر را پاک کرد. کمپی که از سال 1980 با تعداد بی شماری پناهجو ایرانی نام گذاری شد و الان بیش از سی سال از آن زمان می گذرد و هنوز 173 ایرانی بازمانده این کمپ هستند که از طرف سازمان های حقوق بشری به آن توجهی نشده و کودکان آنها بی سواد و بی حرفه و شغلی مانده اند و هم بازی عقربها و مارمولک و مارهای این بیابان شدند.
تعداد بیشماری ایرانی در این کمپ بودند، چرا از آن تعداد 173 ایرانی باقی مانده است؟
زمان انتقال کمپ التاش به خاطر مسایل و مشکلات امنیتی که برای پناهجویان به وجود آمد، بسیاری از ایرانیان پناهجو در این کمپ به کمپی نزدیک مرز عراق و اردن رفته و تعدادی هم به کشورهای ترکیه پناه برده و حتی بسیاری از ایرانیان به علت شرایط بسیار سخت این کمپ به ایران بازگشتند... خوشبختانه در سال 2003 بیش از 1300 پناهجو توسط کشورهای پناهنده پذیرفته شدند. و زمانی که ما به این ارودگاه که نزدیک مرز اردن رسیدیم، دولت اردن دیگر هیچ پناهجویی را نمی پذیرفت و مرزهایش را به روی تمامی پناهجویان بسته نگه داشت. که پس از آن به مدت پنج سال در کمپی به نام ناکجا آباد که نه زیر نظر کشور عراق بود و نه جزء حوزه استحفاظی اردن محسوب می شد، خانه به دوش تر از قبل زندگی را به امید آینده ادامه دادیم. متاسفانه در طی این مدت پنج سال؛ کمیساریای عالی به بهانه این که این اردوگاه زیر نظر هیچ کشوری نیست و رسمیت ندارد، کمک های ناچیز خود را از ما پناهجویان دریغ کرد ه بود... به علت همین بی توجهی چه بسیار کودکان بیمار و معلول و ناقص پای به زمینی گذاشتند که هیچ کشوری آن را به رسمیت نمی شناخت...
کمپ الولید که شما را منتقل کردند آیا شرایط بهتری از لحاظ رفاهی برایتان فراهم شد؟
کمپ الولید در یک بیابان واقع شده و شرایط آن چندین برابر سخت از کمپ های قبلی است. شاید از طرف کمیساریای عالی پناهندگان کمک های حداقلی دریافت کنیم اما نبود امکانات بهداشتی، فرهنگی و کمبود مواد غذایی آسیب های جبران ناپذیری را برای پناهجویانی که سالها زندگی را در کمپ های دیگر گذرانده اند، به ارمغان آورده است. بچه هایی که سالها از لحاظ تحصیلی عقب افتاده و بزرگ شدند و طعم رفتن به مدرسه و در کنار دیگر بچه ها را نچشیده اند، گرمای سوزان تابستان و سرمای غیرقابل زمستان زندگی پناهجویان را مختل کرده. بیمارهای خونی و مسری که بین پناهجویان شیوع پیدا کرده، اسهال های خونی، خون دماغ های پی درپی، فشار خون بالا، ناراحتی های پوستی و نیش زدن های عقرب و مار و حشرات بیابانی همه و همه دست به دست هم داده تا توان پناهجوی سالها آواره را به زانو درآورد. به هیچ عنوان این کمپ شرایط زیستی برای پناهجویان نداشته و ارودگاه جنگی و یا زندانی است که با چندین لایه سیم خاردار احاطه شده و خروج از آن غیرممکن است.
در کمپ الولید تنها شما بازمانده های کمپ التاش زندگی می کنید؟
خیر...90 خانواده پناهجوی اهوازی، 200پناهجوی فلسطینی که قبلا 1700خانواده پناهجو بودند و خوشبختانه از طرف کشورهای ثالث مورد حمایت قرار گرفته و اکثر آنها راهی کشور سوم شدند.
طی این مدت آیا با سازمان حقوق بشری توانستید ارتباط برقرار کنید؟
بله... شرایط غیرقابل تحمل این کمپ سبب شد که پناهجوها در کنار هم قرار بگیرند و برای رساندن حرفهایشان به گوش سازمان های حقوق بشری دست به تحصن های عمومی بزنند. به طوری که هنوز هم این تحصن ها ادامه داشته و از صبح تا عصر جلوی دفتر کمیساریای عالی پناهندگان به نشانه اعتراض و رسانه ای کردن این مشکلات تجمع کرده و به این تحصن اعتراضی خود ادامه خواهیم داد تا زمانی که نتیجه ای حاصل شود.
تا به حال نتیجه ای هم گرفته اید؟
متاسفانه خیر... به جای رسانه ای کردن فریاد این بی عدالتی بیشتر مورد بی مهری قرار گرفته و آزرده خاطر شدیم. به طور نمونه 25 ماه مه، دو خانم پناهجو دست به اعتصاب غذای نامحدود زدند و بیش از 30 روز این اعتصاب غذا ادامه داشت. آنها می خواستند شرایط غیرانسانی که برای خود و فرزندانشان پیش آمده و سالها بی پناهی و بلاتکلیفی را با زبان بی زبانی به گوش وکلای کمیساریای عالی پناهندگان رسانده و حمایت این سازمان را نسبت به خود و دیگر پناهجویان جلب کنند. متاسفانه مسوولین کمیساریای عالی به جای رسیدگی به این موضوع چندین نفر که یونیفرم پلیس را پوشیده بودند را با اجازه خود به داخل کمپ راه داد و این دو خانم را با زور و توهین و اهانت به بیمارستان منتقل کردند، که در این حین درگیری هم بین پناهجویان و این افراد صورت گرفت و آسیب های بسیار جدی برای پناهجویان به عمل آورد. و ماشین کمیساریای عالی با سرعت به تجمع پناهجویان یورش برده و سبب زیر گرفتن یکی از خانم های پناهجو شده که ساعد دستش بالکل شکست و دیگر پناهجویان نیز مورد توهین و افتراء و آسیب های جسمی قرار گرفتند .
چه عاملی سبب شد که ماشین کمیساریای عالی پناهندگان به سمت پناهجوها یورش ببرد؟
جمع کثیری از پناهجویان در روز جهانی پناهنده گان، دست به تحصن عمومی زده و از ساعت هشت صبح تا دوازده شب این تحصن هر روز و به طور متوالی ادامه هم اکنون ادامه دارد، در این روز وکلاء کمیساریای عالی پناهندگان به جای رسیدگی به درخواست ها و مطالبات ما، درخواست کمک از گارد یونیفرم پوش عراق کرده و با چندین نفر از این افراد وارد کمپ شدند، با تهدید و اهانت به سمت زن هایی که اعتصاب غذا نامحدود کرده بودند رفته و با بی حرمتی و بی احترامی تمام آنها را به زور داخل آمبولانس کردند، چنین از عملی از طرف وکلای کمیساریای عالی برای پناهجویانی که دست به تحصن مسالمت آمیز زده و خواستار رسیدگی به پرونده هایشان بودند، بسیار سخت تمام شد. و پناهجویان تاب این بی حرمتی را نداشته و با نیروهای پلیس درگیر شده و به زد و خورد پرداختند. نیروهای یونیفرم پوش گارد عراق نیز با تمام توان به جان پناهجوها افتاده و حسابی تن و بدن پناهجویان را زخمی و آسیب های جدی وارد آوردند. وکلای کمیساریای عالی هم به جای رسیدگی به این موضوع، ماشینشان را روشن کرده و با سرعت تمام به سمت پناهجوها حرکت کردند که زد و خورد و درگیری چنان بالا بود که ماشین کمیساریای عالی چندین نفر را زیر گرفت و موجب شکستگی دست یکی از زنان پناهجو شد.
برای امرار معاش چه کار می کنید؟
ما که سالهاست گرفتار در کمپ هایی گونه گون هستیم و هیچ امکانات رفاهی نداشته و نداریم، باتبع کاری هم وجود ندارد که بخواهیم انجام دهیم. از طرف کمیساریای عالی هر نفر به طور ماهیانه، یک کیلو برنج، یک کیلو شکر، یک کیلو چایی، دو عدد صابون، یک کلیو تاید، یک عدد شامپو، یک کیلو گوشت، دو بسته پنیر دریافت می کند. و روزانه هر نفر سه عدد نان باگت کوچک سهم غذایی شان هست...از لحاظ میوه و سبزیجات که به هیچ عنوان چنین چیزی دریافت نمی کنیم و تمامی بچه ها از میوه و سبزیجات محروم هستند. پوشاک نیز همان کهنه هایی که داشتیم می پوشیم و سهمی از لحاظ پوشاک برای ما در نظر گرفته نشده است.
و کلام آخر...(هر چند مصاحبه با شما تازه آغاز شده و نیاز به اطلاع رسانی و مصاحبه های بسیار است اما برای پایان این شماره)....
من 26 سال سن دارم و در کمپ به دنیا آمدم. هیجده سال اول زندگی ام را در کمپ التاش گذراندم و تمامی زندگی من از لحظه تولد تا به امروز در سه کمپ مختلف سپری شده است.آیا حق دیدن زندگی بیرون از کمپ را ندارم، به چه جرمی من و بیشتر کودکان امروز و دیروز بایست کودکی و نوجوانی و جوانی شان را در کمپ بگذرانند... تنها این سوال را می خواهم از سازمان های حقوق بشری بپرسم، ما تاوان چه گناهی را پس می دهیم؟!!! آن گونه که از خبرها شنیده می شود، حکومت عراق قصد تعطیلی کمپ الولید به مانند کمپ اشرف را داشته و پیگیر همان سیاست است... حال با چنین اوضاعی آیا ما پناهجویان محکوم به تبعید اجباری هستیم آن هم در شرایط قرون وسطایی... من از تمامی کسانی که این مصاحبه را می خوانند، می خواهم که پیگیر معضلات و مشکلات ما پناهجویان در کمپ الولید باشند، فاجعه بزرگتر از آن است که در چند خط بیان شود...


تهیه و تنظیم: آرش شریفی
شماره تماس با روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه:00905076586901