۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

از سراب تا واقعیت...ما حاضریم تمامی زندگی خود را هراج کنیم تا از ایران خارج شویم

by انجمن حمایت از پناهجویان on Friday, August 26, 2011 at 12:27am
   


مصاحبه کننده: آرش شریفی
tell:00905073376499
لطفا نقطه نظرات خود را زیر نوشته بیان کنید...
با سپاس بسیار، روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)


ما حاضریم تمامی زندگی خود را هراج کنیم تا از ایران خارج شویم
...
در طی روز ایرانیان بسیاری با فیس بوک انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه تماس برقرار کرده و در خصوص پناهندگی و چگونه می توانیم پناهنده شویم؟ سوالات بی شماری می پرسند. بی گمان روابط عمومی انجمن تمامی سعی خود را بر آن داشته تا شرایط و معضلات و مشکلات پروسه پناهندگی را به شکل عینی که خود تجربه کرده و یا اطلاعاتی که از تجربه دیگران بدست آورده را در اختیار مخاطبان ایرانی خود قرار دهد. مصاحبه زیر، گفتگوی فیس بوکی با یکی از جوانان داخل ایران است که به هر شکلی تصمیم گرفته از ایران خارج شود و دنیای آرزوی خود را فراتر از مرز میهن می داند... ماحصل این گفتگو... قضاوت با شما...
پیمان: با سلام، می توانم از شرایط پناهندگی در ترکیه از شما کمک بگیرم؟ و این که وضعیت پناهندگان ایرانی در ترکیه چگونه است؟با درود بسیار، و سپاس از ارتباط شما.... در یک کلام اسفبار است.... پروسه طولانی مدت رسیدگی به پرونده های پناهجویان، عدم رسیدگی وکلای کمیساریای عالی به این پرونده ها، نبود کمپ، در امان خدا رها شدن پناهجویان ایرانی، عدم حمایت مالی، عدم اجازه کار و نبود کار برای پناهجو.... تهیه خورد و خوراک و مسکن که به عهده پناهجو هست در شرایطی که نه اجازه کار دارد و نه کسی وی را ساپورت می کند، نبود سازمانی که از پناهجویان حمایت کند، ناآگاهی وکلاء کمیساریای عالی نسبت به جو اجتماعی و قوانین عرفی و حکومتی ایران و....
پیمان: اگر پناهجو در خطر باشد، چی؟جان تمامی پناهجویان در خطر هست. چرا که : یک، پناهجویان دگرباش جانشان در خطر است، زیرا به شهرهای مذهبی و کوچک ترکیه منتقل می شوند و مجبورند، تا تکمیل شدن پرونده آنها در آن شهر بمانند، از طرفی بافت مذهبی شهر سبب شده که پناهجو احساس امنیت نکند و مردم بومی و سنتی شهرهای ترکیه توان تحمل چنین افرادی را ندارند و در مذهب و فرهنگ آنها هنوز چنین تابوشکنی هایی صورت نگرفته و مردم نیز نپذیرفته اند. دو، پناهجویان لاییک یا مسیحی، زرتشتی و بهایی به شهرهای مذهبی مسلمان منتقل می شوند. این پناهجویان هم از لحاظ روحی موجب آزار هستند و هم مردم بومی به دید دیگری به آنها می نگرند. به جز این موارد زنان تنها، افرادی که سیاسی هستند نیز در امنیت جانی نبوده و مجبورند چنین شرایط اجباری را تحمل کنند.
انجمن : با طرح چنین سوالاتی، یا شما پناهنده هستید یا تصمیم دارید که پناهنده شوید؟بله، من هم اکنون در ایران هستم و می خواستم از شما راهنمایی بگیرم.
اگر رک با شما صحبت کنم، با تاکید چندباره از شما خواهش می کنم، دست به چنین اقدامی نزده و در ایران به زندگی خود ادامه دهید و برای تغییرات تلاش کنید. اشتباه ما را شما تکرار نکنید. ببخشید من می توانم با شما مصاحبه ای داشته باشم، که چرا یک جوان ایرانی تصمیم می گیرد، پناهنده شود؟حتما، من با کمال میل این مصاحبه را می پذیرم...
با بیوگرافی شما آغاز می کنم...پیمان هستم، 26 ساله، بیکار، مجرد و در هفت آسمان هیچ ستاره ای ندارم نه من و نه دیگر جوانانی چون من هیچ ستاره ای ندارند، جز دانشجویان که ستاره دار می شوند. فوق دیپلم رشته کامپیوتر...
با انجمن تماس گرفتید و دنبال راهی هستید که پناهنده شوید، چرا چنین تصمیمی می خواهید بگیرید؟چون من آدم هستم. می خواهم زندگی کنم. در ایران به جز فقر و فلاکت چیزی نصیب کسی نمی شود و هر آدمی عاشق زندگی است و جانش را دوست دارد. برادرم 32 ساله است و هنوز مجرد و بیکار است. لیسانس حسابداری دارد. پنج سال در تهران به عنوان کارگر ساده کار می کرد که نصف حقوقش را بالا کشیدند و به او پرداخت نکردند. به نظر شما این زندگیه؟ الان ما حاضریم خانه و دار و ندارمان را هراج کنیم که از ایران خارج شویم و حتما این کار را خواهیم کرد.
منظورتون از این که آدم هستید، چی هست؟ آدمیت را به چه معنا می کنید؟ببینید، نمی دانم شما تا چه حد از حرفهای مرا می فهمید، کسی که نتونه راحت نفس بکشه، راحت حرف بزنه، چگونه می تونه به زندگی دلخوش باشه؟؟؟ به خورد و خوراک آدم گیر می دهند، به شخصیت ات توهین می کنند، آیا چیزی به اسم آدمیت می مونه؟ من می دونم که خارج از ایران چه خبره...
تا حالا چنین مشکلاتی برای شما هم رخ داده؟اگر برایم پیش نمی آمد من که از زندگی کردن در ایران خسته نمی شدم. الان که ماه رمضان هست، باید زورکی روزه باشی، نباید هر لباسی را بپوشی، نباید به هیچ عنوان بحثی از نظام گفته شود در هیچ کجا، نباید به سوریه هم چیزی گفت... وضعیت کار که از همه بدتر هست... چندی پیش برای مصاحبه کاری به شرکتی مراجعه کردم، این سوالاتی هست که از من پرسیدن.1- شما چرا کار می کنید؟2- روزه می گیرید؟ 3- نماز می خوانید؟ 4- متاهل هستید یا مجرد 5- جزء خانواده شهدا، جانبازان، ایثارگران هستید؟
به نظرت چرا درباره وضعیت تاهل سوال می پرسند؟به مجرد اصلن کار نمی دهند، مثل این که آنجایی که می خواهی کار کنی، همکارای خانم هست و اگر من مجرد باشم، شاید نوع نگاه من به آنها به گونه دیگری باشد. شرایط زندگی آن قدر سخت هست که وقتی برای نگاه چپ به دیگران وجود ندارد، من می خواهم کار کنم، چه کار به همکار خانم یا آقا دارم.
درباره شرایط پناهندگی چه اطلاعاتی دارید؟اگر بگویم اطلاعات کافی دارم، دروغ گفتم....ولی با دوستان زیادی در ارتباط هستم در کانادا، آلمان، سوئد... هر کدام از آنها از وضعیت زندگی که دارند، سعی کردند شرایط را به گونه ای برایم بازگو کنند. ما هم می خواهیم به صورت قاچاقچی با پرداخت نفری 15میلیون خود را به آن سوی مرزها برسانیم.
چقدر احتمال می دهید که دوستان شما واقعیت ها را بیان کرده اند؟اکثر دوستانم مرا از آمدن منع می کنند...
اگر قاچاق بر به گونه ای طبق وعده ای که به شما داده عمل نکرد، می خواهید چه کار کنید؟تا حالا چهار نفر از دوستانم را به همین شکل به مقصد نهایی رسانده. آدم قابل اعتمادیه...
به فرض این اتفاق افتاد؟چنین اتفاقی نخواهد افتاد... تا زمانی که به مقصد نرسیم هیچ پولی به وی پرداخت نمی شود، در ایران یک چک با امضاء تحویل این فرد داده می شود و زمانی که به مقصد رسیدیم این چک وصول می شود...بابا ما بچه نیستیم...
اگر در یونان دستگیر شوید، آن وقت چه فکری کردید؟نهایت این هست که دیپورت می شویم... دوباره تلاش می کنیم که این راه را از نو آغاز کنیم. مهم هدفه و اگر هدفی دنبال کنی صددرصد به آن می رسی.
دوستانتان درباره زندگی خارج از ایران چه چیزهایی به شما گفتند؟شرایط سخت زندگی، غریبی بیش از حد، تنهایی و کار که برای همه وجود داره،
چه کارهایی؟
هر کاری که توانایی آن را داشته باشی با حقوق بالا، چیزی به اسم دزدی وجود ندارد. چون بر اساس قانون همه چیز تعریف شده است قانون . ولی در کشور خودت کار می کنی دستمزدات را بالا می کشند.
اگر به شما بگویم بخشی از حرفهایی که شنیده اید توهمی بیش نیست، باور می کنید؟امکان داره. وقتی در کشور خودت شهروند درجه هستیم، در کشورهایی دیگه حتما بیگانه و خارجی هستیم. اما حداقل معنی آزادی را می فهمیم....
شما از زندگی چه می خواهید؟رفاه، امنیت، درآمد که در ایران هیچ کدام از اینها نیست.
اگر به کشور سوم بروید و درخواست پناهندگی بدهید، حداقل یک سال طول می کشد که به پرونده شما رسیدگی شود و ممکن است پناهندگی شما پذیرفته نشود و بعد از آن شما را دیپورت کنند، آیا برای این موارد خودتان را آماده کرده اید؟صددرصد. هر چیزی امکان داره.
برای تغییر ایران و رسیدن به چنین خواسته هایی چه فعالیتی انجام داده اید که همین خواسته ها را در ایران به دست بیاورید؟در ایران تغییر با یک نفر و صدنفر به دست نمی آید. تا این حکومت برقرار هست و این سیستم حکومتی(مذهبی) حاکمیت کند، وضع مملکت همیشه همین طور باقی خواهد ماند.
شما چه کار کردید؟من هیچی... و هیچ وقت هم برای آدمایی که به خواب خوش رفته اند و یا مفت خور دولت هستند(بسیجی، سپاهی) جان خودم را به خطر نمی اندازم.
در تظاهرات دو سال گذشته شرکت کردید؟خیر...
چرا؟من اهل این سیاه بازی ها نیستم. تمامی این مسایل نشات گرفته از دولت است. موسوی و کروبی...تا حالا چرا هیچ کاری نکردند که الان به فکر افتادند.
چرا به دنبال آرزوهایت بیرون از ایران هستی؟در ایران امکانش وجود نداره. فقط امیدوارم روزی همه ما از این وضع فلاکت بار و تاسف بار رها شویم. چه در ایرانی آزاد و چه در هر جایی از این کره خاکی که باشیم مزه آزادی و عدالت اجتماعی را لمس کنیم و دیگر نگران غم نان نباشیم.
تا به حال چند بار رای دادید؟یک بار، آن هم فریب مناظره های تلویزیونی را خوردم. البته به شخص خاصی رای ندادم، فقط مهر شرکت در انتخابات در شناسنامه ام زده شد و برگه رای را سفید در صندوق انداختم.
در پایان اگر حرف خاصی دارید، بفرمایید...در کل، من به عنوان یک جوان ایرانی اگر در ایران زندگی معمولی داشته باشم و بتوانم نفس بکشم، هیچ وقت ایران را ترک نمی کنم. من به دنبال آرامش درونی خودم هستم.اگر زندگی آرامی داشته باشم، هیچ وقت خودم را آواره نمی کنم، وقتی بی پول هستی، بیکار هستی، تمام وجودت عقده شده، چطور می توانی به آرامش برسی؟ اما باز سعی خود را می کنم ایران بمانم....و در پایان یک سوال از شما داشتم. شما چرا از ایران خارج شدید؟
اگر راه برگشتی بود، برمی گشتم. سالها به ما آموختند که آرزوهای ما بیرون از خاک ایران است، هر کاری کردیم، گفتند اروپایی ها این گونه اند، آمریکایی ها آن گونه... آن قدر چنین گفتند که باورمان شد، و الان که به این نقطه رسیدم که سالها مرا فریب دادند و الان آرزوی برگشت به ایران را دارم و برای به دست آوردن آن چه که حق تک تک ماست و سلب کردند بایست برگردیم و مبارزه کنیم و حق خود را بگیریم. من اشتباه کردم، شما این اشتباه را تکرار نکنید... اگر به دنبال آرامش درونی هستید همانجا به دست می آورید.
با سپاس از شما بابت این گفتگو...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر