به دست انجمن حمایت از پناهجویان در در تاریخ یکشنبه, ژوئن 05, 2011 و ساعت 01:37 قبل از ظهر
مهدی کرکودی پناهجو در شهر نیده بیش از سه سال در ترکیه زندگی می کند و وضعیت جسمی وی به گونه ای است که هر آن ممکن است که چشم خود را از دست بدهد و برای همیشه نقص عضو شود، بی هیچ مقدمه ای پای صحبت های وی می نشینیم تا مشکلات را از زبان خود او جویا شویم...باشد کاربدستان حقوق بشری چاره ای برای این ناچاری بیاندیشند...
مصاحبه را با بیوگرافی آغاز می کنیم؟
من مهدی کرکودی، متولد سال 1979 از سرپل ذهاب... کار و فعالیتم در زمینه موسیقی کُردی بود.
چه اتفاقی برای شما افتاد که مجبور شدید ایران را ترک کنید؟
برای ادامه کار و فعالیت هنری ام و همچنین به دلیل این که جلوی فعالیت موسیقی ام را در ایران گرفتند و اجازه کار کردن به من ندادند. تمامی عشق من موسیقی بود و هست، برای همین مجبور شدم با مشکلاتی که برایم پیش آمده بود، ایران را ترک کنم.
می توانید به طور خاص به مشکلاتی که بیان داشتید، اشاره کنید؟
چندین بار بازداشت شدم، چرا که در بعضی از محافلی که برای اجرای برنامه شرکت داشتم، مختلط بود و زن ها و مردها با هم می رقصیدند، و متاسفانه به نظر شرع و قانون بایستی بین زنان و مردان همیشه دیواری باشد و اگر این دیوار برداشته شود، مجرم محسوب می شوی. برای همین در حین اجرای برنامه بازداشت شدم و اجازه فعالیت هنری را از من گرفتند. در آن زمان در استان کرمانشاه، طرحی به اجراء گذاشته بودند به این عنوان« تمامی گروههای هنری(از جمله موسیقی) که در استان فعال هستند، نبایست در مراسمی که زنان و مردان در آن مختلط هستند، اجرای برنامه داشته باشند، و تخطی از این طرح، اولین ضربه اش به مجریان برنامه بود و دستگیری و بازداشت گروه اکستر و جریمه نقدی و جریمه جزایی همچون چندین ضربه شلاق و زندان را در برداشت. خوب همان طور که همه اطلاع دارند در استان کرمانشاه رقص و آواز کردی در بین زنان و مردان مرسوم هست و همیشه آنها در کنار هم گرفته اند، حال با اجرای این طرح دست هنرمندان را از اجرای برنامه ها کوتاه می کردند و هنرمندان دیار کرمانشاه، به خصوص کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت داشتند، تحت فشار قوانین اسلامی و ارشادی بودند
چه زمانی از ایران خارج شدید؟ قانونی یا غیرقانونی...
آخرین بار که من مجبور شدم که از ایران خارج شوم، یک اجرا در سالن سربسته ای داشتم و وقتی که رسیدم، نیروهای انتظامی در حال بازداشت نوازنده کیبورد گروه بودند و من چون قبلن بازداشت شده بودم و حکم تعلیق در نظر گرفته بودند و اگر دستگیر می شدم، حکم سنگین تری برای من اجرا می شد، به همین دلیل قبل از این که به منزل من مراجعه کنند و بازداشت دوباره شوم، سریع وسایلم را جمع کردم و ایران را به قصد ترکیه ترک کردم. وقتی که این اتفاق افتاد و نوازنده کیبور گروه بازداشت کردند و چند سال حکم زندان برایش در نظر گرفتند، تنها راهی که برای من ماند، خارج شدن از ایران بود و سه سال پیش یعنی 2008 به صورت قانونی از ایران خارج شدم
پروسه پرونده شما از زمان معرفی تا به امروز ...
مثل تمامی پرونده ها روال عادی پرونده من هم پیش می رفت. اما هنگام جواب دادن به پرونده من مثل بقیه نبود و من با این که کمیساریای عالی پناهندگان ترکیه هفت یا هشت ماهه به پرونده ها جواب می داد به من یک ساله پاسخ دادند با این که می دانستند من بیمار هستم و احتیاج به کمک دارم برای رسیدگی به وضعیت چشم هایم، از زمان معرفی تا به حالا سه سال و دو ماه طول کشیده است.29/2/2009 مصاحبه من بود. بعد از یک سال به عنوان پناهنده از طرف کمیساریای عالی پذیرفته شدم.
الان وضعیت پرونده شما به شکلی هست؟
بعد از یک سال پرونده ام به عنوان پناهنده از طرف کمیساریای عالی پناهندگان پذیرفته شد و دو ماه پس از آن پرونده من به کشور نروژ ارجاع داده شد، پس از معرفی خود به سفارت نروژ پس از سه ماه این کشور مرا به عنوان پناهنده نپذیرفت و پس از آن پرونده من به کشور امریکا داده شد. بعد از یک ماه آی سی ام سی یک و دو ماه پس از آن آی سی ام سی دو و به عنوان پناهنده ،کشور آمریکا مرا پذیرفت. در ماه دهم سال 2010 من مدیکال شدم و منتظر تاریخ پروازم و الان هفت ماه از تاریخ مدیکال من می گذره و هنوز هیچ خبری نشده و من بلاتکلیف در ترکیه با شرایط سخت و بیماری که دارم، منتظر مانده ام و هیچ سازمانی و ارگانی هم نیست که در این ارتباط مرا راهنمایی یا کمک کند، حتی دلیل این تاخیر را به من بگویند که چرا نبایست من تاریخ پرواز بگیرم وقتی تمامی مراحل پرونده من کامل شده و همچون دیگر پناهندگان بایستی تا الان کشور ترکیه را ترک می کردم اما همچنان بلاتکلیف هستم.
وقتی پیگیر پرونده تان شدید، چه جوابی به شما می دهند و دلیل این تاخیر را چه می گویند؟
تمامی جوابی که من دادند تنها در این جمله خلاصه می شود که باید منتظر ماند. اف بی آی چک شما هنوز نیامده است.
خودتان دلیل را در چه می بینید؟
هیچ دلیلی ندارم، چون آمریکا وقتی بخواهد پرونده مرا قبول نکند در هفته های اول بعد از آی سی ام سی دو، جواب ردی پرونده مرا صادر می کند. اما چرا این زمان من ترکیه هستم و جوابی به من نمی دهند، هیچ پاسخ و دلیل قانع کننده ای ندارم.
درباره مشکل چشم تان بیشتر صحبت کنید؟ اگر نسخه پزشکی دارید، می توانیم با سازمانی ارتباط برقرار کنیم تا در این زمینه شما را حمایت کند؟
ببینید، قرینه چشم من بایستی پیوند بخورد و از کسی برایم باید قرینه بگیرند، کسانی که مرگ مغزی شدند.
چه اتفاقی افتاد که چشم شما این چنین آسیب دیده است؟
از ایران که خارج شدم، مشکلی نداشتم و می توانستم خودم را اداره کنم، مشکل چشمم چنان حاد نبود، وقتی وارد ترکیه شدم، به دلیل فشار عصبی و مشکلات خاص پناهجویی، دچار این سانحه شدم و چنان پیشرفت کرد که دچار پارگی قرنیه شدم و حالا چشم چپ من مرکزش سفید رنگ شده است. من حالا احتیاج به عمل جراحی پیوند قرنیه دارم و تمام تلاشم اینه که بتوانم این عمل را در امریکا انجام دهم، چون این عمل احتیاج به قرنیه جوان داره و بایستی بافت های قرنیه که به من پیوند داده می شود با بافت های چشم من یکی باشه و مشکلات بعد از عمل خیلی حاد هستش، این قرنیه باید تحت نظر دکترای متخصص باشه، چون بدن انسان نسبت به این جسم خارجی واکنش نشان می دهد و می خواهد دفع اش کند و برای همین نیاز به مراقبت های ویژه هست، آن هم به مدت چندین ماه.
تا به حال به بیمارستان مراجعه کردید؟ آیا کمیساریای عالی از وضعیت حاد شما اطلاع دارد؟
بله، در بیمارستان آنکارا نوبت عمل گرفتم، در بانک چشم، نوبت عمل برای من تایین کردند بعد از چند ماه مراجعه متاسفانه نوبت عمل من، بعد از چند ماه انتظار از شماره هزارم به هزار چهارصد تغییر پیدا کرد. وقتی از دکتر تغییر گزارش وضع حالم را کردم، برای کمیساریای عالی پناهندگان نوشته ای ارسال نکردند و چون نوبت عمل من شماره هزارم بود در کاغذ رسمی و اگر می خواستند گزارش برای کمیساریای عالی پناهندگان بدهند باید می نوشتند هزارمین نفر ولی چون نوبت جا به جا کردند، نمی توانستند گزارشی ارایه دهند، برای همین مرا از سر باز کردند.
آیا به همراه شما مترجمی هم بود؟
نه به هیچ وجه... تمامی کارها را بایستی پناهجوها خودشان شخصا انجام دهند. حالا اگر مرا هم عمل می کردند، مشکلات من دو برابر می شد، چون بایست تحت مراقبت ویژه قرار می گرفتم و من شهر دیگری هستم و چندین ساعت با آنکارا فاصله دارد و هزینه رفت و آمد و دارو و درمان هم مشکلات خاص خود را داشت.
با چنین شرایطی، چگونه سر کار می روید؟ مشکلی برای شما پیش نمی آید؟
من فقط ظرف می شورم، آن هم در فضای بسته، چون چشم من در برابر نور حساس است و نمی توانم زیر نور مستقیم قرار بگیرم. مجبورم کار کنم، اگر کار نکنم از کجا هزینه کرایه خانه را بپردازم ؟!! از کجا پول آب و برق را پرداخت کنم و خرج خورد و خوراک از کجا بایستی تامین کنم؟!!! تمامی اینا مرا مجبور می کنه با وضعیت حادی که چشم من داره، کار کنم...در ترکیه حتی اگر بمیری، هیچ سازمانی نیست کمک ات کنه و از پناهجو حمایت کنه.
از شرایط کار بگویید؟ و مشکلاتی که حین کار برای شما پیش آمده، به تک تک کارهایی که انجام دادید، اشاره کنید؟
در بدو ورودم به ترکیه، چند ماه کار آرایشگری انجام دادم، بعد از مدتی که فهمیدم واقعا بیماری چشم چپم جدی شده و نمی توانم خوب ببینم، مجبور شدم کار آرایشگاه را ادامه ندهم، بعد از مدتی کارگر ساختمان شدم، کار در ساختمان بیشتر آزارم داد، گرد و خاک باعث می شد هر روز صبح با عفونت چشمم از خواب بیدار شوم.. بعد در قهوه خانه کار کردم، مدتی گارسون بودم ولی از وقتی که این اتفاق برایم افتاده دیگه نمی توانم سر میز کار کنم، به علت این که دید چشمم کم شده و نمی توانستم فاصله ها را تشخیص دهم، وسایل را می شکستم و می ریختم. به همین دلیل حالا کارم شده شستشوی ظرف ها و مبلغ ناچیزی برای 12 ساعت کار می گیرم...
شده تا به حال کارفرما یا صاحب کار، دستمزد شما را پرداخت نکند و به گونه ای حق و حقوق تان را پایمال کند؟
در آرایشگاه که کار می کردم، چون زبان ترکی نمی دانستم، همیشه بخشی از حق ام توسط صاحب کار پایمال می شد، مثلن من روزی ده تا مو کوتاه می کردم و او فقط دستمزد دو مو کوتاهی را پرداخت می کرد، من هم مجبور بودم کار کنم... یا کار ساختمانی ، صاحب کار می گفت هفتگی دستمزد شما را می دهم، ولی سر هفته، فقط نصف دستمزد را پرداخت می کرد و به بهانه های زیادی می آورد و آنقدر امروز و فردا می کرد که خسته می شدی و قید دستمزدت را می زدی..همین جایی که کار گارسونی می کتم، با استاد کارم مشکل دارم، او از پول غذای من برمی داره و تمیز کاری که حق او هستش و باید او انجام بده، من مجبورم انجام بدم و از همه سختی ها بگذریم این که من آخرین نفری هستم که از رستوران خارج می شوم و باید تمام مغازه را تمیز کنم و کارهای استادکارم که خودش بایست فردا انجام بده را من مجبورم انجام دهم، تا زمانی که من تاریخ پرواز بگیرم شرایط گویا به همین منوال هستش.
تا حالا شده به جایی شکایت کنید و نتیجه ای بگیرید؟
نه، هیچ وقت...دوست من انگشت اش قطع شد، صاحب کارش چون با پلیس رابطه داشت، حتی هزینه درمان و بیکاری اش را هم نداد، به طوری که دوست من حتی پولی نداشت که خورد و خوراک برای خودش و خانواده اش تامین کنه.
در حال حاضر وضعیت تان به چه شکل هست؟ و وضعیت ترکیه از زمان ورودتان تا به امروز تغییر کرده؟
شرایط ترکیه مثل همیشه ادامه داره، ترکیه از قبل بهتر شده اما از وقتی که کار گارسونی را انجام دادم و الان هم که ظرف شویی هست، درآمد من حتی کفاف خوراکم را هم نمی دهد، مبلغ ناچیزی به اندازه چند دلار در روز می گیرم و مشکلات هنوز ادامه داره...
و کلام آخر..
من از تمام کسانی که می توانند کمکم کنند، خواهش می کنم مرا مورد حمایت خودشان قرار دهند. من ایرانی هستم، بعد کُرد هستم و می خواهم در کارم پیش رفت کنم، می خواهم در زمینه موسیقی پیشرفتی داشته باشم، نمی خواهم اینجا برای همیشه ناامید شوم، بعد از این برسم جایی که آرزومه ...من می خواهم آرزوهام را جامه عمل بپوشانم. از تمامی کسانی که این مصاحبه را می خوانند، می خواهم که لمس کنند درد و رنجی که من می کشم و ببینند که بین بیم و امید زندگی کردن چه سخت و دشواره...
تهیه و تنظیم" آرش شریفی
لطفا نقطه نظرات و دیدگاههای حقوقی خود را زیر نوشته بیان کنید و به هر شکلی که می توانید حامی مهدی کرکودی باشید
با سپاس بسیار، روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)
مصاحبه را با بیوگرافی آغاز می کنیم؟
من مهدی کرکودی، متولد سال 1979 از سرپل ذهاب... کار و فعالیتم در زمینه موسیقی کُردی بود.
چه اتفاقی برای شما افتاد که مجبور شدید ایران را ترک کنید؟
برای ادامه کار و فعالیت هنری ام و همچنین به دلیل این که جلوی فعالیت موسیقی ام را در ایران گرفتند و اجازه کار کردن به من ندادند. تمامی عشق من موسیقی بود و هست، برای همین مجبور شدم با مشکلاتی که برایم پیش آمده بود، ایران را ترک کنم.
می توانید به طور خاص به مشکلاتی که بیان داشتید، اشاره کنید؟
چندین بار بازداشت شدم، چرا که در بعضی از محافلی که برای اجرای برنامه شرکت داشتم، مختلط بود و زن ها و مردها با هم می رقصیدند، و متاسفانه به نظر شرع و قانون بایستی بین زنان و مردان همیشه دیواری باشد و اگر این دیوار برداشته شود، مجرم محسوب می شوی. برای همین در حین اجرای برنامه بازداشت شدم و اجازه فعالیت هنری را از من گرفتند. در آن زمان در استان کرمانشاه، طرحی به اجراء گذاشته بودند به این عنوان« تمامی گروههای هنری(از جمله موسیقی) که در استان فعال هستند، نبایست در مراسمی که زنان و مردان در آن مختلط هستند، اجرای برنامه داشته باشند، و تخطی از این طرح، اولین ضربه اش به مجریان برنامه بود و دستگیری و بازداشت گروه اکستر و جریمه نقدی و جریمه جزایی همچون چندین ضربه شلاق و زندان را در برداشت. خوب همان طور که همه اطلاع دارند در استان کرمانشاه رقص و آواز کردی در بین زنان و مردان مرسوم هست و همیشه آنها در کنار هم گرفته اند، حال با اجرای این طرح دست هنرمندان را از اجرای برنامه ها کوتاه می کردند و هنرمندان دیار کرمانشاه، به خصوص کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت داشتند، تحت فشار قوانین اسلامی و ارشادی بودند
چه زمانی از ایران خارج شدید؟ قانونی یا غیرقانونی...
آخرین بار که من مجبور شدم که از ایران خارج شوم، یک اجرا در سالن سربسته ای داشتم و وقتی که رسیدم، نیروهای انتظامی در حال بازداشت نوازنده کیبورد گروه بودند و من چون قبلن بازداشت شده بودم و حکم تعلیق در نظر گرفته بودند و اگر دستگیر می شدم، حکم سنگین تری برای من اجرا می شد، به همین دلیل قبل از این که به منزل من مراجعه کنند و بازداشت دوباره شوم، سریع وسایلم را جمع کردم و ایران را به قصد ترکیه ترک کردم. وقتی که این اتفاق افتاد و نوازنده کیبور گروه بازداشت کردند و چند سال حکم زندان برایش در نظر گرفتند، تنها راهی که برای من ماند، خارج شدن از ایران بود و سه سال پیش یعنی 2008 به صورت قانونی از ایران خارج شدم
از تمامی کسانی که این مصاحبه را می خوانند، می خواهم که لمس کنند درد و رنجی که من می کشم و ببینند که بین بیم و امید زندگی کردن چه سخت و دشواره... |
مثل تمامی پرونده ها روال عادی پرونده من هم پیش می رفت. اما هنگام جواب دادن به پرونده من مثل بقیه نبود و من با این که کمیساریای عالی پناهندگان ترکیه هفت یا هشت ماهه به پرونده ها جواب می داد به من یک ساله پاسخ دادند با این که می دانستند من بیمار هستم و احتیاج به کمک دارم برای رسیدگی به وضعیت چشم هایم، از زمان معرفی تا به حالا سه سال و دو ماه طول کشیده است.29/2/2009 مصاحبه من بود. بعد از یک سال به عنوان پناهنده از طرف کمیساریای عالی پذیرفته شدم.
الان وضعیت پرونده شما به شکلی هست؟
بعد از یک سال پرونده ام به عنوان پناهنده از طرف کمیساریای عالی پناهندگان پذیرفته شد و دو ماه پس از آن پرونده من به کشور نروژ ارجاع داده شد، پس از معرفی خود به سفارت نروژ پس از سه ماه این کشور مرا به عنوان پناهنده نپذیرفت و پس از آن پرونده من به کشور امریکا داده شد. بعد از یک ماه آی سی ام سی یک و دو ماه پس از آن آی سی ام سی دو و به عنوان پناهنده ،کشور آمریکا مرا پذیرفت. در ماه دهم سال 2010 من مدیکال شدم و منتظر تاریخ پروازم و الان هفت ماه از تاریخ مدیکال من می گذره و هنوز هیچ خبری نشده و من بلاتکلیف در ترکیه با شرایط سخت و بیماری که دارم، منتظر مانده ام و هیچ سازمانی و ارگانی هم نیست که در این ارتباط مرا راهنمایی یا کمک کند، حتی دلیل این تاخیر را به من بگویند که چرا نبایست من تاریخ پرواز بگیرم وقتی تمامی مراحل پرونده من کامل شده و همچون دیگر پناهندگان بایستی تا الان کشور ترکیه را ترک می کردم اما همچنان بلاتکلیف هستم.
وقتی پیگیر پرونده تان شدید، چه جوابی به شما می دهند و دلیل این تاخیر را چه می گویند؟
تمامی جوابی که من دادند تنها در این جمله خلاصه می شود که باید منتظر ماند. اف بی آی چک شما هنوز نیامده است.
خودتان دلیل را در چه می بینید؟
هیچ دلیلی ندارم، چون آمریکا وقتی بخواهد پرونده مرا قبول نکند در هفته های اول بعد از آی سی ام سی دو، جواب ردی پرونده مرا صادر می کند. اما چرا این زمان من ترکیه هستم و جوابی به من نمی دهند، هیچ پاسخ و دلیل قانع کننده ای ندارم.
درباره مشکل چشم تان بیشتر صحبت کنید؟ اگر نسخه پزشکی دارید، می توانیم با سازمانی ارتباط برقرار کنیم تا در این زمینه شما را حمایت کند؟
ببینید، قرینه چشم من بایستی پیوند بخورد و از کسی برایم باید قرینه بگیرند، کسانی که مرگ مغزی شدند.
چه اتفاقی افتاد که چشم شما این چنین آسیب دیده است؟
از ایران که خارج شدم، مشکلی نداشتم و می توانستم خودم را اداره کنم، مشکل چشمم چنان حاد نبود، وقتی وارد ترکیه شدم، به دلیل فشار عصبی و مشکلات خاص پناهجویی، دچار این سانحه شدم و چنان پیشرفت کرد که دچار پارگی قرنیه شدم و حالا چشم چپ من مرکزش سفید رنگ شده است. من حالا احتیاج به عمل جراحی پیوند قرنیه دارم و تمام تلاشم اینه که بتوانم این عمل را در امریکا انجام دهم، چون این عمل احتیاج به قرنیه جوان داره و بایستی بافت های قرنیه که به من پیوند داده می شود با بافت های چشم من یکی باشه و مشکلات بعد از عمل خیلی حاد هستش، این قرنیه باید تحت نظر دکترای متخصص باشه، چون بدن انسان نسبت به این جسم خارجی واکنش نشان می دهد و می خواهد دفع اش کند و برای همین نیاز به مراقبت های ویژه هست، آن هم به مدت چندین ماه.
تا به حال به بیمارستان مراجعه کردید؟ آیا کمیساریای عالی از وضعیت حاد شما اطلاع دارد؟
بله، در بیمارستان آنکارا نوبت عمل گرفتم، در بانک چشم، نوبت عمل برای من تایین کردند بعد از چند ماه مراجعه متاسفانه نوبت عمل من، بعد از چند ماه انتظار از شماره هزارم به هزار چهارصد تغییر پیدا کرد. وقتی از دکتر تغییر گزارش وضع حالم را کردم، برای کمیساریای عالی پناهندگان نوشته ای ارسال نکردند و چون نوبت عمل من شماره هزارم بود در کاغذ رسمی و اگر می خواستند گزارش برای کمیساریای عالی پناهندگان بدهند باید می نوشتند هزارمین نفر ولی چون نوبت جا به جا کردند، نمی توانستند گزارشی ارایه دهند، برای همین مرا از سر باز کردند.
آیا به همراه شما مترجمی هم بود؟
نه به هیچ وجه... تمامی کارها را بایستی پناهجوها خودشان شخصا انجام دهند. حالا اگر مرا هم عمل می کردند، مشکلات من دو برابر می شد، چون بایست تحت مراقبت ویژه قرار می گرفتم و من شهر دیگری هستم و چندین ساعت با آنکارا فاصله دارد و هزینه رفت و آمد و دارو و درمان هم مشکلات خاص خود را داشت.
با چنین شرایطی، چگونه سر کار می روید؟ مشکلی برای شما پیش نمی آید؟
من فقط ظرف می شورم، آن هم در فضای بسته، چون چشم من در برابر نور حساس است و نمی توانم زیر نور مستقیم قرار بگیرم. مجبورم کار کنم، اگر کار نکنم از کجا هزینه کرایه خانه را بپردازم ؟!! از کجا پول آب و برق را پرداخت کنم و خرج خورد و خوراک از کجا بایستی تامین کنم؟!!! تمامی اینا مرا مجبور می کنه با وضعیت حادی که چشم من داره، کار کنم...در ترکیه حتی اگر بمیری، هیچ سازمانی نیست کمک ات کنه و از پناهجو حمایت کنه.
از شرایط کار بگویید؟ و مشکلاتی که حین کار برای شما پیش آمده، به تک تک کارهایی که انجام دادید، اشاره کنید؟
در بدو ورودم به ترکیه، چند ماه کار آرایشگری انجام دادم، بعد از مدتی که فهمیدم واقعا بیماری چشم چپم جدی شده و نمی توانم خوب ببینم، مجبور شدم کار آرایشگاه را ادامه ندهم، بعد از مدتی کارگر ساختمان شدم، کار در ساختمان بیشتر آزارم داد، گرد و خاک باعث می شد هر روز صبح با عفونت چشمم از خواب بیدار شوم.. بعد در قهوه خانه کار کردم، مدتی گارسون بودم ولی از وقتی که این اتفاق برایم افتاده دیگه نمی توانم سر میز کار کنم، به علت این که دید چشمم کم شده و نمی توانستم فاصله ها را تشخیص دهم، وسایل را می شکستم و می ریختم. به همین دلیل حالا کارم شده شستشوی ظرف ها و مبلغ ناچیزی برای 12 ساعت کار می گیرم...
شده تا به حال کارفرما یا صاحب کار، دستمزد شما را پرداخت نکند و به گونه ای حق و حقوق تان را پایمال کند؟
در آرایشگاه که کار می کردم، چون زبان ترکی نمی دانستم، همیشه بخشی از حق ام توسط صاحب کار پایمال می شد، مثلن من روزی ده تا مو کوتاه می کردم و او فقط دستمزد دو مو کوتاهی را پرداخت می کرد، من هم مجبور بودم کار کنم... یا کار ساختمانی ، صاحب کار می گفت هفتگی دستمزد شما را می دهم، ولی سر هفته، فقط نصف دستمزد را پرداخت می کرد و به بهانه های زیادی می آورد و آنقدر امروز و فردا می کرد که خسته می شدی و قید دستمزدت را می زدی..همین جایی که کار گارسونی می کتم، با استاد کارم مشکل دارم، او از پول غذای من برمی داره و تمیز کاری که حق او هستش و باید او انجام بده، من مجبورم انجام بدم و از همه سختی ها بگذریم این که من آخرین نفری هستم که از رستوران خارج می شوم و باید تمام مغازه را تمیز کنم و کارهای استادکارم که خودش بایست فردا انجام بده را من مجبورم انجام دهم، تا زمانی که من تاریخ پرواز بگیرم شرایط گویا به همین منوال هستش.
تا حالا شده به جایی شکایت کنید و نتیجه ای بگیرید؟
نه، هیچ وقت...دوست من انگشت اش قطع شد، صاحب کارش چون با پلیس رابطه داشت، حتی هزینه درمان و بیکاری اش را هم نداد، به طوری که دوست من حتی پولی نداشت که خورد و خوراک برای خودش و خانواده اش تامین کنه.
در حال حاضر وضعیت تان به چه شکل هست؟ و وضعیت ترکیه از زمان ورودتان تا به امروز تغییر کرده؟
شرایط ترکیه مثل همیشه ادامه داره، ترکیه از قبل بهتر شده اما از وقتی که کار گارسونی را انجام دادم و الان هم که ظرف شویی هست، درآمد من حتی کفاف خوراکم را هم نمی دهد، مبلغ ناچیزی به اندازه چند دلار در روز می گیرم و مشکلات هنوز ادامه داره...
و کلام آخر..
من از تمام کسانی که می توانند کمکم کنند، خواهش می کنم مرا مورد حمایت خودشان قرار دهند. من ایرانی هستم، بعد کُرد هستم و می خواهم در کارم پیش رفت کنم، می خواهم در زمینه موسیقی پیشرفتی داشته باشم، نمی خواهم اینجا برای همیشه ناامید شوم، بعد از این برسم جایی که آرزومه ...من می خواهم آرزوهام را جامه عمل بپوشانم. از تمامی کسانی که این مصاحبه را می خوانند، می خواهم که لمس کنند درد و رنجی که من می کشم و ببینند که بین بیم و امید زندگی کردن چه سخت و دشواره...
تهیه و تنظیم" آرش شریفی
لطفا نقطه نظرات و دیدگاههای حقوقی خود را زیر نوشته بیان کنید و به هر شکلی که می توانید حامی مهدی کرکودی باشید
با سپاس بسیار، روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)
ما هم الان 9 ماهه از مدیکالمون میگذره و میگن هنوز جواب چکتون نیومده!
پاسخحذف