۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

ابراهیم نادری پناهجو در ترکیه: در مملکتی که حق داشتن سگ خانگی جرم است من چطور می توانستم آزادنه زندگی کنم...

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ آدینه, ژوئن 24, 2011‏ و ساعت 02:19 قبل از ظهر‏‏
ابراهیم نادری پناهجو در ترکیه: در مملکتی که حق داشتن سگ خانگی جرم است من چطور می توانستم آزادنه زندگی کنم...
پناهجویان ایرانی از هر طیف و گروه و دسته خاصی که باشند، به علت قوانین نابرابر جمهوری اسلامی مجبور به
ترک ایران شدند، عده یی فعالیت های سیاسی- اجتماعی مستمری داشته بر علیه قوانین ضد حقوق بشری مبارزه کردند، گروهی به خاطر جنسیت خود از ایران گریخته اند، زنان به خاطر قوانین ضد زن حاکم بر جامعه ترک یار و دیار کردند و طیف های مذهبی به خاطر تغییر دین و مذهب خود نتوانسته تاب این قوانین نابرابر را بیاورند و عطای این حکومت را به لقایش بخشیده اند... اما امروز این پناهجویان با دیوار بلند بوروکراسی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل/آنکارا روبرو بوده و با پروسه طولانی رسیدگی به پرونده ها و همچنین عدم آگاهی وکلای این سازمان نسبت به قوانین و جو حاکمه ایران روبرو شده و در ترکیه سالها گرفتار مانده اند، بی آنکه سازمان حقوق بشری خود را مستقیم درگیر این مقوله کند و حامی پناهجویان باشند... باید همین جا اعلام کنیم که پناهجویان شاهدان زنده قوانین تبعیض آمیز حکومت اسلامی بود و شاهدان اصلی شکنجه ها و تهاجم های جمهوری اسلامی به مردم بی دفاع هستند اما به جای حمایت از آنها، پناهجویان به حال خود رها شده و فریاد رسی نیست که بانگ بلند آنها را بشنوند و به وضعیت آنها رسیدگی کند... ابراهیم نادری یکی از پناهجویان مسیحی است که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی مرتد شناخته شده و حکم وی اعدام است. اما چرا به وضعیت او و دیگر پناهجویان رسیدگی نمی شود، خود جای سوال است... پای صحبت وی نشستیم و ناگفته هایش را مکتوب کردیم باشد کاربدستان حقوق بشری برای وی چاره بیاندیشند ...
افزودن عنوان
برای آشنایی بیشتر، کلام اول را با بیوگرافی شما آغاز می کنیم؟
ابراهیم نادری هستم،متولد1364،اهل شیراز و در حال حاضر بیش از یک سال است که در ترکیه به سر می برم.
در ایران با چه مشکلات روبه رو بودید که مجبور به ترک کشور شدید؟
سال 82 با کشیشی در شیراز آشنا شدم که مرا دعوت به آیین مسیحت نمود. ارتباط پیوسته و مکرری که با این کشیش داشتم و همچنین مطالعه برخی کتابها در این زمینه سبب شد به مسیحیت ایمان بیاورم.اما این تغییر دین مغایر با قوانین جمهوری اسلامی بود و همانطور که می دانید احکام سنگینی هم برایش در نظر گرفته و به اجرا درخواهند آورد.
شما از ترس این که جمهوری اسلامی بداند مسیحی شدید کشورتان را ترک کردید یا تحت تعقیب عوامل امنیتی و اطلاعاتی قرار گرفته بودید؟
من در ایران(شیراز) در طبقه دوم خانه پدرم کلیسای خانگی داشتم. ما برنامه های آیینی را هفتگی (یکشنبه ها) به طور متوسط چهارده پانزده نفر گرد جمع می شدیم و مراسم را برگزار می کردیم. با این حال تمامی سعی ما بر این بود که لحظه ورود و خروج به کلیسا مخفیانه باشد. اما متاسفانه پس از دستگیری دوست کشیش ام که به عنوان کشیش کلیسای خانگی ما هم بود، چند ماه پس از دستگیری وی خانه ما که به کلیسا مبدل شده بود لو رفت و همین امر سبب شد که از ایران خارج و به کمیساریای عالی پناهندگان پناه بیاورم.
آیا فعالیت دیگری در این زمینه در ایران داشتید؟
بله به غیر از این که مسوول کلیسای خانگی بودم در زمینه تولید و تکثیر موزیک های پرستشی و آماده سازی آنها، بیشترین کارهای کامپیوتری کلیسا نیز به عهده من بود.
چگونه وارد ترکیه شدید؟ و روند پرونده تان به چه صورت است و الان در چه مرحله ای قرار دارد؟
من به صورت قانونی و با پاسپورت به ترکیه آمدم، در آنکارا پیش مصاحبه شدم و تاریخ مصاحبه را سه ماه بعد از معرفی به من دادند و متاسفانه پس از نه ماه ردی پرونده ام صادر شد.
گفته می شود که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل/آنکارا تایدیه هایی که از سازمان های مذهبی و یا کلیسیاهای معتبر صادر می شود، اهمیت خاصی می دهد آیا در این زمینه شما تایدیه ای از ایران یا جاهای دیگری داشتید که برایشان ارایه دهید؟
زمان خروجم از ایران، برگ گواهی تعمید از وکیل کشیش ام دریافت کردم و به یو ان ارایه دادم، تایدیه های نیز از کلیسای مژده مسیحی و انجمن بین المللی مسیحیان ایرانی مبنی بر این که در ایران مسیحی شدم و همچنین تایدیه ای از کلیسای (آی پی سی آی) دارم که گواهی می دهد که در اینجا نیز مشموول به خدمت هستم.
در این مدت هزینه خرج و مخارج زندگی تان چگونه تامین می شود؟
در بدو وردم به شهر نوشهیر از طریق یکی از پناهجوهای ایرانی در یک کارخانه شیشه سازی مشغول به کار شدم، همان روز اول در مورد دستمزدم و میزان ساعات کاری که باید کار انجام می دادم را با کارفرما قرارداد بستم اما با شروع کار حتی گاهی تا دوازده و یک نیمه شب هم ما را به کار وامی داشتند و سنگین ترین کارها را نیز به ما می دادند، دستمزد من روزی بیست لیر بود پس از بیست روز که در آنجا مشغول به کار بودم، درخواست حقوق را کردم. کارفرمای به جای پرداخت دستمزدم،با من به تندی برخورد کرده و مرا اخراج کرد و حقوق هم نیز پرداخت نشد. چندی بعد وقتی با محیط اینجا بیشتر آشنا شدم در یک مغازه تعمیر موبایل مشغول به کار شدم. و در آنجا توانستم مدت شش ماه کار کنم اما متاسفانه چند ماهی است که بیکارم و گذران بسیار سخت شده است.
برای گرفتن حقوقتان در کارخانه شیشه سازی آیا نمی توانستید به پلیس شکایت کنید و دستمزدتان را طلب کنید؟
ظاهرا یکی از شرایط و قوانین پناهجویی این است که پناهجو حق کار ندارد و اگر به پلیس هم مراجعه کنی، ممکن است متهم شوی و حتما مورد بازخواست خواهی گرفت به همین دلیل نتوانستم به هیچ کجا مراجعه و طلب حق وحقوقم را بکنم.
در حال حاضر وضعیت پرونده تان چگونه است؟ آیا بعد از ردی پرونده تان به وکلای حقوق بشری هلسینکی مراجعه کردید؟
چند روز پس از ردی پرونده، وکلای هلسینکی با من تماس گرفتند و مصاحبه تلفنی با هم انجام دادیم. خوشبختانه پروسه زمانی به جریان افتادن پرونده ها از طریق وکلای هلسینکی خیلی کوتاه تر شده و جای بسی امیدواری است. امیدوارم که این شرایط در مورد کمیساریای عالی پناهندگان هم این گونه رقم بخورد.
دلایل ردی پرونده تان را در چه چیزی اعلام کردند؟
چرا دولت جمهوری اسلامی پس از شناسایی منزلتان که یک واحد آن به کلیسایی اختصاص داده شده، مصادره نکردند و چگونه می شود که پدر و مادر شما در طبقه زیرین آن ساختمان زندگی می کنند و در خطر نباشند.
به نظر شما دلیل ردی پرونده تان چه چیزی می تواند، باشد؟
ظاهرا برایشان محرض نشده که من در ایران مسیحی شدم، البته همان طور که در مصاحبه با وکلای حقوق بشری هلسینکی گفته ام، از برخورد وکیل و مترجم در مصاحبه با وکلای کمیساریای عالی به شدت معترض هستم، چرا که یک جمله نمی گذاشتند که به اتمام برسانم و در طول صحبت هایم مرتب حرفهایم را قطع می کردند و یا وکیل به نشانه قانع شدن سرش تکان می داد و تماما می گفت کافیه. من نیز به خیالم که حرفهایم قانع کننده بوده، صحبتم را قطع می کردم. مترجم نیز چون نمی توانست خیلی کلمات را به درستی ترجمه کند. دقیقا می دیدم که نمی تواند بار معنایی کلمات را حتی جملات را به درستی برساند چون حتی وکیل هم بارها و بارها ازش می پرسید و معترض بود.

آیا به غیر از فعالیت و خدمت در کلیسای آی پی سی آی فعالیت های دیگری در ترکیه داشته اید؟ به طور مثال فعالیت سیاسی و اجتماعی و غیره..

بله بنده یکی از اعضاء مجمع و عضو شورای حل اختلاف انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی ترکیه _ نوشهیر هستم. که به کمک این انجمن حمایت در این مدت توانستیم برخی از مراسمات و اعیاد ایرانی را برگزاری کنیم، مانند چهارشنبه سوری، شب یلدا و...همچنین در برخی از تظاهرات ها مقابل سفارت جمهوری اسلامی در آنکار به همراه دیگر هموطنان پناهجویم روز 22 بهمن و روز جهانی کارگر شرکت کرده و مراتب اعتراض خود را نسبت به جو اختناق و سرکوب که جمهوری اسلامی مصوب آن بوده را، انجام دهیم.

و کلام آخر...
در مملکتی که حتی داشتن یک سگ خانگی جرم است و  تحت تعقیب قرار می گیری و مجازات می شوی...
چگونه می توان آزادانه زیست و آزادانه اندیشید... لازم به ذکر است که حق داشتن حیوان خانگی، بندی از قوانین، قانون اساسی است، اما قوانین عرفی آن را منع می کند...حال با این تفاسیر چگونه می توان با تغییر دین، در مملکتی چنین شکنجه گر و غیردموکراتیک، می توان آزادی داشت و به آرامش قلبی رسید و به زندگی معمولی ادامه داد...
تهیه و تنظیم: آرش شریفی
لطفا نقطه نظرات و دیدگاههای خود را زیر نوشته بیان دارید
با سپاس از شما عزیزان روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)

۱ نظر: