۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

حامی کیش یزدان پرستی باش؛ اما به خاطر داشته باش که هیچ قومی را مجبور نکنی که دین تو را بپذیرند چرا که انسان‌ها باید آزاد ببیندشند

ساسان مهری شهروند زرتشتی:
۱۳۸۹ دی ۲۵ رادیو کوچه
با شکل‌گیری جمهوری اسلامی خیلی از گرو‌ه‌ها که مشی‌شان را بر دموکراتیک بودن حکومت گذاشتند  اما  رفتار عده‌ای از روحانیون و فرصت‌طلبان که هیچ نقشی در شکل‌گیری انقلاب 57 نداشتند به گونه‌ای شد که برای گروه‌های مختلف سیاسی و فکری چاره‌ای جز ترک وطن باقی نماند و عده باقی‌مانده در کشور سعی‌شان بر آن بود که  با سکوت و بعضن به انتظار زمانی بنشینند که بتوانند تفکراتشان را در سطح جامعه بسط دهند و یا به صورت ارایه نظرات در جزوات کپی رایتی آگاهی بخشی نمایند‌. اما این فشارها و تهدیدات فقط برای گروه‌های سیاسی نبود بلکه اقلیت‌های دینی و مذهبی نیز تحت فشارهای فراوانی قرار گرفتند. متحجران در بدو انقلاب رهبران اقلیت‌ها را یا کشته وبه انحا‌ مختلف سرکوب کرده و موجب هجرت هزاران نفر از هم‌میهنان اقلیت‌های مذهبی‌مان شدند. حضور ما در ترکیه نیز علتی شد که پای سخنان یک هم‌وطن زرتشتی نشسته و از ایشان دلیل هجرتش را جویا شویم و این که با این  هجرت دچار چه مسایل و مشکلاتی شده است.
در ابتدای گفت‌وگو از ایشان خواستیم که خودشان را معرفی کرده و سپس چگونگی گرایش وی به  دین زرتشتی مسایل و مشکلاتی که حکومت جمهوری اسلامی برایش پیش آورده که ناچار به ترک وطن شده  پاسخ دهد؟
به خشنودی اهورامزدا و به نام او، حضور شما سرور گرامی و تمامی میهن‌دوستان  درود فرستاده و ادای احترام می‌کنم. برای این که خود را معرفی کنم لازم می‌دانم خلاصه‌ای از ناملایمات زندگی خود را که پس از انقلاب 5 که من و خانواده‌ام با  آن درگیر بودیم با افتخار به این که عضو کوچکی از جامعه آیین بهی (زرتشت) هستم به آگاهی شما برسانم. پیش از انقلاب 57 پدرم فردی نظامی و از افسران شایسته زمان شاهنشاه بود، به علت عدم اجرای دستورات و فرامین فرماندهان و کار به دستان جمهوری اسلامی و اختلافات پی در پی با آنان، چند سال پس از انقلاب با مضمون این که ادامه خدمت این افسر به هیچ عنوان به صلاح سازمان (کمیته‌هایی که تشکیل داده شده بود) نیست، سریعن با تشکیل کمیسیون پنج نفره و بی‌هیچ  حق و حقوقی و بدون در نظر گرفتن خدمات شایان گذشته‌اش، پس از 17 سال لغو خدمت کردند، سال‌های مدیدی خانواده‌ام تحت مراقبت شدید ماموران جمهوری اسلامی بودند در واقع به شکلی در حبس خانگی بودند. چنین گذشته‌ای، زمینه‌ای بود که من به دنبال راهی باشم تا بتوانم از حق و حقوق خود و خانواده‌ام به هر شکلی که هست دفاع کنم. با گذشت زمان و مطالعه  نوع فعالیت خود را مشخص نموده و روشن  ساختم، چرا که این اواخر در ایران همان‌طور که همه آگاهی دارند، حکومت غاصب تمامی هدف خود را به کار گرفت تا تیشه به ریشه تمدن، فرهنگ و  رسم و رسومات ایران باستان بزند درواقع به یغما ببرند هر آن چه که از گذشته باقی مانده بود. این موضوع همیشه مرا زجر می‌داد چرا که شناسنامه هر ملتی فرهنگ و تمدنش است. در راستای چنین دیدگاهی و هم‌چنین زنده نگه داشتن فرهنگ و تمدن ایران زمین، دست به یک حرکت تجاری و فرهنگی زدم چرا که ذهنیت و افکار عوامل جمهوری اسلامی را مشغول حرکت تجاری کرده تا در لوای آن حرکت فرهنگی که خود به آن اعتقاد داشتم، پایه‌ریزی کنم.
حامی کیش یزدان پرستی باش؛ اما به خاطر داشته باش که هیچ قومی را مجبور نکنی که دین تو را بپذیرند چرا که انسان‌ها باید آزاد ببیندشند
در این خصوص شرکت پخش آب معدنی به نام «فروهر»  که آرزوی قلبی من بود، به کمک پدر و برادر بزرگ‌ترم با لابی‌گری‌هایی که می‌شد و هزینه بسیار به ثبت رساندم. نام فروهر که خلاصه‌ای از ایدئولوژی و جهان‌بینی ما ایرانیان و تداعی کننده با ارزش‌ترین مفاهیم انسانی (اندیشه نیک- کردار نیک و گفتار نیک) است را در دل سایرین، آن چنان که مد نظرم بود را پدیدار ساختم.برای تبلیغ و اطلاع‌رسانی عمومی، شرکت فروهر چند گزینه بیش‌تر برای تبلیغات نداشت که یکی از این گزینه‌ها، آگاهی از طریق رسانه‌های تصویری بود. عوامل جمهوری اسلامی با چنین حرکت‌هایی که غنای فرهنگی ایران زمین را زنده نگاه می‌داشت، سخت مخالفت می‌کرد، چرا که منافع خود را در خطر می‌دید و مجوز چنین تبلیغاتی را به هیچ عنوان صادر نمی‌کرد. شرکت فروهر هم از این قاعده استثنا‌ نبود، در این مسیر برای جبران و دهن‌کجی به جمهوری اسلامی، سریعن به فکر سبک دیگری از تبلیغ افتادم.
نمونه بارز و ملموس این تبلیغات، ملبس کردن فردی به لباس و کلاه دوره هخامنشی بود که با حضورش در غرفه نمایش‌گاه‌های مربوطه و پاسخ‌گویی به سوالات مخاطبان درباره واژه‌گان پارسی، سخت مورد تشویق مردم و جلب توجه  بسیاری از ایران دوستان در سطوح بالاتر بود و دعوت‌های بسیار زیادی به خصوص از طرف جامعه زرتشتیان به عمل آمد. تا در خصوص اجرای این طرح اطلاعات بیش‌تری کسب کرده و اعلام آمادگی زیادی در جهت هم‌کاری با شرکت فروهر و زنده نگه داشتن فرهنگ غنی ایران کردند.  غرفه فروهر در اکثر نمایش‌گاه‌ها مملو از ازدهام جمعیت مشتاق به فرهنگ ایرانی بود و مخاطبان ایران دوست بسیاری داشت، این امر باعث شد که عوامل جمهوری اسلامی با افترا‌ و پاپوشی بی‌پایه و اساسی هم‌چون تبلیغ حکومت شاهنشایی دست ما را در بسیاری از موارد کوتاه کنند. چنین افترا‌هایی نه تنها ما را از مسیر خود دور نکرد بلکه مصرانه‌تر به هدف خود پایبند بودیم. همین ثابت قدمی و پیش‌برد هدف که همانا تبلیغ برای اشاعه فرهنگ‌ و تمدن ایرانی بود، رابطه من به عنوان مدیر فروش با جامعه زرتشتیان بسیار نزدیک ساخت و این امر موجب گردید تا من با آیین بهی اهورایی بیش‌تر آشنا شوم و آیین اجدادی خود را بپذیرم، چرا که ما باید وارثان این آیین اهورایی باشیم. همین‌جا بایستی تاکید کنم با پذیرفتن آیین زرتشت به خود می‌بالم، چرا که شخصیت منحصر به فرد اشو زرتشت (پیغمبر راستین) چنان مرا منقلب ساخت و به فکر انداخت که هیچ دین و آیینی این گونه برایم جذاب و ستودنی نبود، اشو زرتشت  انسانی است که هیچ‌گاه خود را فرستاده خدا معرفی نکرده و هیچ زمان خود را بالاترین یا آخرین پیغمبر خدا نمی‌دانست. در تمامی تعالیمش انسان‌ها را به انسانیت دعوت کرده و با ساده‌ترین شیوه ایدئولوژی خود یعنی دعوت انسان به سه  اندیشه (پندار نیک، کردار نیک، و گفتار نیک) بود. در هیچ یک از تعالیم زرتشت چه در گات‌ها و چه در اوستا، نوشته‌ای که تنها راه ناجی انسان، پیوستن به دین زرتشت باشد، و یا پیروان خود را تشویق به فرامین زرتشت کند، نگاشته نشده است، چه رسد به دستورات و فرامین خشونت‌باری که در کتب ادیان دیگر  به وفور یافت می‌شود.

چنان‌چه این ادیان یورش به ممالک دگر را سرلوحه کار خود قرار داده و  به زور و ظلم مردم را دعوت به دین خود کرده و در این راه جان و مال و ناموس دیگران که کفار می‌خواندند را بر خود حلال بدانند. سندی دال بر این گفته همانا گفتار کورش بزرگ است که با تصرف بابل، با احترام وارد بابل شده و با احترام به مردم برخورد می‌کند و اجازه هیچ‌گونه تعرض، غارت و تجاوز را نمی‌دهد، به خدای بابلیان (‌مردوک- خدای بابلیان)  احترام می‌گذارد و دگر خدایان را نیز به مکان‌های خود باز می‌گرداند و با منشور خود (منشور کورش) پایه حقوق بشر را بینان می‌نهد. نبایست فراموش کرد که کوروش تحت تعالیم زرتشت بود که این چنین آزادگی را به نمایش گذاشت.  همان شاهنشاهی که   یهودیان زیادی را  از بردگی رهانید و در طول تاریخ حکومت خود و فرزندانش، قانونی را تصویب نکرد که ایرانیان را برتر از دیگر اقوام بداند و به عنوان شهریاری دادگر باعث آبادنی ممالک تحت نفوذ خود بود. چنان‌چه که در بخشی از وصیت نامه‌اش به کمبوجیه( پسرش) می‌نویسد:‌ «حامی کیش یزدان پرستی باش؛ اما به خاطر داشته باش که هیچ قومی را مجبور نکنی که دین تو را بپذیرند چرا که انسان‌ها باید آزاد ببیندشند.»
قوانین زرتشت بر پایه و اساس برابری زن و مرد است، هرگز از واژه‌های تحت عنوان غلام و کنیز که بیان‌گر تبعیض نژادی است در این قوانین نمی‌بینید. از تناقضی آشکار که در بیش‌تر ادیان ذکر شده- که یک جا به نرمی و جایی دیگر با تنش و شمشیر- سخن نمی‌گوید. این موارد نیم نگاهی بود به آیین زرتشت که مرا مجذوب خود ساخت و  باعث شد آیین اجدادیم را بپذیرم. در ایران مراسم صدره پوشی را طی کردم. بعد از  یک ماه به طور عجیبی این موضوع فاش شد و عوامل جمهوری اسلامی به محل کارم آمده و تمامی مدارک جانبی از جمله عکس‌های صدره پوشی‌،CD  ممنوعه که محتوای آن از بزرگ‌ترین نویسنده‌های معاصر در رابطه با ادیان مختلف و کتب سیاسی و… بود را کشف و ضبط کردند. همین امر، منجر به ترک من از وطن شده و از آن‌جایی که انجمن زرتشتیان ایران از سرنوشت من آگاه بودند، گزارش فعالیت‌های من را به جامعه زرتشتیان جهان داده و پس از چند ماه که در ترکیه بودم، اصل نامه زرتشتی شدنم به علاوه یک نامه پشتیبانی از انجمن جهانی برایم ارسال شد.از دیدگاه گات‌ها، اشو زرتشت و اوستا پاسخ این سوال‌تان را به پایان می‌رسانم: «ما نخست انسان هستیم، دوم ایرانی و سوم زرتشتی. ما به دنیا نیامده‌ایم که زرتشتی شویم بلکه زرتشتی شده‌ایم که آدم شویم و به انسان‌ها و اصول انسانیت احترام بگذاریم.»
آقای مهری از چگونگی رفتار دولت ترکیه و دفتر سازمان ملل متحد مستقر در این کشور در ارتباط با پناه‌جویان  برای ما بگویید.
زمانی که بالاجبار وطن‌ام را ترک کردم  در بدو ورودم به ترکیه به دفتر سازمان ملل در آنکار مراجعه کردم و درخواست پناهنده‌گی کردم از همان ابتدا دفتر سازمان ملل مرا که دین زرتشتی داشتم به شهری که تعصبی‌ترین شهر ترکیه به لحاظ دینی با گرایشات اسلامی بود برایم دشوار بود که از کشوری ایدئلوژیک که میهن‌ام بود را ترک کردم و وارد کشوری شدم که از دین زرتشت هیچ اطلاعی نداشتند فقط می‌گفتند که شما آتش‌پرست هستید وقتی که من آتش را مظهر پاکی معرفی می‌کردم و توضیح می‌دادم و کسانی که من  با آن‌ها در رابطه با عقایدم صحبت می‌کردم بسیار سنگین بود و نمی‌فهمند و نمی‌دانند.
آروزی قلبی من این است که ایرانی آزاد داشته باشیم که تمامی مردم ایران با تمایم عقاید و افکار در کنار هم‌دیگر با ارامش و ثبات زندگی کنند
اما با پلیس و دولت ترکیه هیچ مشکلی برایم پیش نیامد اما چیزی که برایم ملموس بود که دولت به پناه‌جویان مسلمان کمک‌های انرژی در زمستان می‌کرد اما در قبال اقلیت‌های دینی کمکی نمی‌کرد.
در مورد دفتر سازمان ملل چه بگویم هر چه بگویم کم گفته‌ام. زمانی که من برای مصاحبه رفتم وکیل من یک شخص جوانی بود که هیچ اطلاعی از وضعیت دینی و سیاسی ایران نداشت و یک شخص بی‌کفایتی برای پرونده من بود. بعد از مصاحبه اول یک مصاحبه مجدد داشتم که وکیل هیچ کاره بود و مترجم از من سوال می‌کرد و رفتار بسیار زشت و زننده‌ای داشت که من باید به مترجم پاسخ می‌دادم و این هم در حالی بود که من با وضعیت بسیار بد با زن و فرزندم از شهری با پنج ساعت فاصله زمانی خود را به شهر آنکارا رساندم و نتیجه من بعد از پانزده ماه آمد که نتیجه‌اش هم استیناف بود که ضربه سنگینی برایم بود.
نظر شما در مورد جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران(جنبش سبز) چیست؟
من در جنبش سبز حضور نداشتم چون من قبل از شکل‌گیری جنبش مجبور به ترک وطن شدم و بر خود  می‌بالیدم که هم‌وطنان ما به شکل‌گیری یک جنبش ملی مردمی کمک کردند و این جنبش طی یک‌صد سال گذشته بی‌سابقه بوده است. برداشت من از جنبش سبز این است که مردم می‌خواستند با شکل‌گیری این جنبش مخالفت خود را با رژیم ثابت کنند.
چه پیامی برای خواننده‌‌گان این گفت‌وگو دارید؟
آروزی قلبی من این است که ایرانی آزاد داشته باشیم که تمامی مردم ایران با تمایم عقاید و افکار در کنار هم‌دیگر با ارامش و ثبات زندگی کنند.  مردم ایران در سراسر این گیتی هم‌وطنان خویش را فراموش نکنند و دست‌شان را بگیرند و به مردم داخل کشور هم می‌گویم که ما پیروزیم ما هم داریم با شما و در کنار شما برای آزادی میهن مبارزه می‌کنیم و به راه خود ادامه می‌دهیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر