۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

درج و انعکاس نوشته آرش شریفی در تارنمای رهسا نیوز...تمنای وداع با اوین...تقاضای ورود به یو ان...

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ پنج‌شنبه, آوریل 28, 2011‏ و ساعت 12:35 بعد از ظهر‏‏
 http://www.rahsanews.com/?p=12192
رهسا نیوز-
سکانس سه: رودرو با وکیل
پناهجویان بی شماری از شهرهای مختلف ترکیه به دلیل شرایط بد اقتصادی، بلیط خود را جوری رزو می کنند تا شب را در اتوبوس سر کرده و فردایش برای مصاحبه حضور داشته باشند… با آن همه خستگی راه محکوم به پذیرش چنین شرایطی بوده و متحمل آسیب های روحی و روانی فراوانی از این دست می باشند...می بینید پناهجو کاملا آماده به اقرار است…با تمام این استرس ها آماده ای که ساعات زیادی جوابگوی سوالات ریز و درشتی باشی که اشخاصی به ظاهر وکیل از تو بازجویی کنند و اگر کلمه ای یا تاریخی را پس و پیش بگویی به دلیل تناقض در گفتار محکوم می شوی و ردی پرونده ات در همان لحظه صادر می شود اما به خاطر نبودن عریضه ماه ها و سالها منتظر و بلاتکلیف ات می گذارند و بعدش در تارنمای یو ان نوشته اند ردی پرونده… برگه استنیافی نوشته: تناقض در گفتار خود و یا دیگران.. نوشته: شما نه در گذشته و نه در آینده مورد هیچ ظلمی قرار نگرفته اید… ووو.
نگهبان درب را باز کرده و صدایت می کند، روبروی درب شخصی ایستاده که خود را وکیل تو می خواند و باز هم طبق روال ورودت به داخل ساختمان تو را به اتاقی کوچک اسکورت می کنند به محض این که روی صندلی جا خوش کرده و ناکرده … یک معرفی فرمالیته از طرف خودشان صورت می گیرد… فضا برایم آشناست… تق تق تق… یکی تایپ می کند… چشمانم بسته است و نمی دانم چند نفر هستند… با صدای تق تق کیبورد قدیمی و چهره سرد و بی روح وکیل به یو ان برمی گردم…فضای رعب و وحشتی از جنس بازجویان همان زندان های مخوف که تمنای وداع را داشتی و اینک می بینی چندان آزاد نیستی … باز جویی ادامه داره… چرا رفتی؟ با کیا بودی؟ فیلم حضورت در تظاهرات هست؟ چرا سنگ تو دست ات بود؟ چرا شعار دادی… حکم : اعتشاشگر و مبارزه علیه امنیت ملی… چند سال بایست در زندان بمانی…سه سال.. ده سال… بیشتر… کمتر… تعداد زندانیان چنان زیاد می شود که فضایی برای تازه ورودها نیست… مجبورند عده ای رو بعد از چند سال آزاد کنند… آزادی مشروط با قید وثیقه ۵۵ میلیون تومانی.. .
مصاحبه ادامه دارد…چه لباسی پوشیده بودی؟ ماشین ات چه رنگی بود؟ ساعت چند بود؟ آن خانه چند اتاق داشت؟ آدرست کجا بود؟ باید ثابت کنی که در خطر بودی؟ چطور ثابت می کنی که تو در تظاهرات ۲۲ بهمن بودی؟ چطور ثابت می کنی در تظاهرات روز عاشورا بودی؟ سیزده آبان؟ شانزده آذر…برای بازجویان اوین بایستی ثابت می کردم که من نبودم و حالا بایست برای این نوع بازجویی ثابت کنم که من بودم… شب ات چه رنگی بود؟ روزت چه رنگی بود؟…. دوباره از نو… گفتی سیزده آبان کجا زخمی شدی… گفتی با کی در تظاهرات شرکت کردی؟ مامورهای اطلاعات چند نفر بودند که به منزلتان مراجعه کردند؟ از قیافه و شکل و شمایلشان بگو….تق تق تق تق باز هم اوین… بگو چرا در تظاهرات سیزده آبان شرکت کردی؟ من نبودم…. تق تق تق… چطور ثابت می کنی که تو بودی… من بودم… این زخم پای ام یادگار همان روز است… گلوله باقی مانده در تنم گواه این حرف است…. تق تق تق… بگو با کیا همکاری می کردی و برای چه شعار می دادی؟… تق تق تق… من نبودم حاج آقا به خدا من به هیچ گروهی تعلق ندارم من با خشونت مخالفم…

نوشته ای از :آرش شریفی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر