۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

پناهجوی ایرانی تنها برای چند دقیقه صحبت با وکیل اش،خود را از بالای دیوار بلند ساختمان کمیساریای عالی به داخل محوطه پرت کرد...

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ چهارشنبه, می 04, 2011‏ و ساعت 09:59 بعد از ظهر‏‏ این گونه که شما بیان داشتید، وکلای کمیساریای عالی هیچ گونه همدردی و هم کلامی با شما نداشتند؟بعد از این که به داخل محوطه ساختمان خودم را پرت کردم... با صدای بلند فریاد زدم که می خواهم با استفان صحبت کنم... استفان از روی بالکن با من صحبت کرد و مرا دعوت به آرامش نمود... بعد از مدت کوتاهی پنج نفر پلیس به سر من ریختند و مرا به روی زمین انداختند و از پشت به دستهایمدست بند زدند... جراحت وارده به من باعث خون ریزی شدید شده بود، اما با همان حال مرا کشان کشان به بیرون ساختمان می کشیدند. در حالی که لخت بودم و هیچ لباسی بر تن نداشتم مرا نزدیک کیوسک نگهبانی سرپا نگه داشتند...در همان حال کارمندان کمیساریای عالی از پشت نرده حصار مرا نگاه می کردند ...در این مدت شخصی از کارمندان که لباس آبی به تن داشت و ظاهرا از طرف مرکز پلیس کشور ترکیه آمده بود، بعد از حدود نیم ساعت به کارمندان کمیساریای عالی گفت اگر قرار به گفتگو با وی نیست که سریعا به بیمارستان منتقلش کنیم... بعد از مدتی مرا به درب جلوی ساختمان کمیساریا منتقل کردند و من آنجا با شخصی که الان نامش را فراموش کردم به همراه سه نفر دیگر که یکی از آنها مرا زیر نظر داشت، صحبت کردم و خواسته ام را به آنها گفتم تا به گوش وکیلم استفان برسانند..
وکیل شما چه برخوردی داشت آیا با شما صحبت کرد؟ نگهبانان با شما چگونه رفتار کردند؟من حمید نظری به مدت یک سال است که در ترکیه زندگی می کنم و شش ماه است که به شهر بیلچیک انتقال داده شده ام. به دلیل بیکاری و بی پولی مجدداً به آنکارا برگشتم و فعلن در آنکارا زندگی می کنم. من نمونه ای از هزاران پناهجوی ایرانی هستم که سالیان متمادی مورد بی مهری و حق کشی از طرف کمیساریای عالی پناهندگان قرار گرفته اند. این کار را انجام دادم که پاسخی به این سازمان داده باشم ... و به آنها نشان دهم که ما پناهجویان ایرانی می توانیم از حقوقمون دفاع کنیم و برای گرفتن حق مان برای هر کاری آماده هستیم. بعد از ظهر روز سه شنبه حدودا ساعت یک و نیم مقابل دفتر کمیساریای عالی، وقتی شاهد گفتگوی پناهجویان به آقای رمضان بودم، از آقای رمضان شنیدم که می گفت بعد از هشت سال و ده سال انتظار برای گرفتن جواب، هنوز بایستی منتظر جواب بمانند، و به پرونده ها پاسخی داده نشده و بی جواب می ماند.... من واقعا شوکه شدم و یک لحظه نتوانستم تحمل کنم و از خود بی خود شدم... خودم را به بالای دیوار کشانده و از روی سیم خاردارهای چندلایه خودم را به داخل حیاط پشتی ساختمان انداختم...بلافاصله همانجا تقاضا کردم که یک دقیقه با وکیلم آقای استفان( وکیل فارسی زبان بود) صحبت کنم. در حالی که چندین پلیس اطراف مرا احاطه کرده بود... با تنی زخمی و سر و روی خونین از جراحت سیم خاردار، دست بند به دستم زدند....
 پناهجوی ایرانی تنها برای چند دقیقه صحبت با وکیل اش،خود را از بالای دیوار بلند ساختمان کمیساریای عالی به داخل محوطه پرت کرد...

حین انتقال به بیمارستان آیا از کارمندان کمیساریای عالی پناهندگان کسی شما را همراهی کرد؟
یک سال پیش مصاحبه شدم و دو ماه پیش جواب ردی دریافت کردم که به هلسینکی مراجعه کردم و فقط شماره تلفن از من گرفتند و تا به امروز هیچ اقدام حقوقی انجام نداده اند...
پرونده شما از لحاظ حقوقی چه تعریفی دارد؟  



شرایط روحی و مالی من مثل همه ایرانیان است و کمیساریای عالی پناهندگان به پناهجویان و پناهندگان سومالی بیشتر از ایرانی ها توجه دارد...
روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر)...آرش شریفی شمیلی.
کلام آخر...



پرونده من سیاسی _اجتماعی است ...شرکت در تظاهرات های بعد از انتخابات و درگیری شدید با نیروهای بسیجی و سپاهی و ضرب و شتم آنها...من از مردمی دفاع کردم که مورد ضرب و شتم بسیجیان قرار می گرفتند از آنها دفاع کردم و به وظیفه ملی و میهنی خودم عمل نمودم...

من اول هتل مالیه رفتم.. بعد از آن که بی پول شدم در یک ساختمان نیمکاره در یولیوس آنکارا می خوابیدم. که نه وسیله گرمایی داشت و نه وسیله برای زندگی ... صبح ها می رفتم به هتل و صبحانه آنجا می خوردم، کارمندان هتل مرا می شناختند و به من غذای مجانی می دادند. این دوران سه ماه طول کشید... بعد از آن در یک کافی نت مشغول به کار شدم... آنجا حقوق نمی گرفتم فقط جای خواب به من می داد و صبحانه یک کیک و آب میوه اجازه داشتم استفاده کنم. ..در آن محله با همه آشنا شدم و رسما کار عملگی کاسبان محل را انجام می دادم ... بعد در یک مغازه لوازم دستی فروشی، مشغول به کار شدم که پس ماهها کار، صاحب مغازه دستمزد مرا پرداخت نکرد... با صاحب مغازه دعوام شد و او هم سه روز پیش بیرونم کرد... الان سه شب هست که روی صندلی پارک ها با توجه به هوای سرد ترکیه، می خوابم... و امروز با چنین شرایطی به کمیساریای عالی پناهندگان مراجعه کردم تا حق خودم را مطالبه کنم.

نه خیر تا کنون هیچ کمک مالی نگرفتم

من همراه پلیس به بیمارستان رفتم و هیچ کسی از کارمندان کمیساریای عالی پناهندگان با من همراه نبود

بله من تا جواب منطقی از کمیساریای عالی پناهندگان نگیرم باز هم خواهم رفت و اعتراض های خودم را به گونه های دیگری مطرح خواهم نمود... تا جواب حقوقی بگیرم من این کار را برای تمامی پناهجویان هم وطنم انجام داده و ادامه خواهم داد...
اگر چه جواب درخوری از طرف کمیساریای عالی پناهندگان به شما داده نشده است آیا باز هم شما دست به همچین اقدامی می زنید؟
آیا تا به حال از طرف کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل کمک مالی دریافت کرده اید؟
از شرایط معیشتی و گذران زندگی خود در حین یک سال زندگی پناهجویی بگویید؟
می توانید مختصری از وضعیت پرونده اتان، بیان کنید؟
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر