۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

نوشته مریم هدایتی پناهجو در ترکیه: دردنامه ای از یک زن ...

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ چهارشنبه, می 25, 2011‏ و ساعت 09:24 قبل از ظهر‏‏
یادداشت شما ایجاد شد.
دردنامه ای از یک زن
با ادب و ناباوری / با عشق و بغض / با درد وبی همدرد به زلالی باران وبه سادگی کودکان
می گویم
مخاطب من سازمان حقوق بشر ژنو و تمام سازمانهایی است که این نام را یدک می کشند. مخاطب من تمام انسانهایی هستند که از درد دیگران در عذابند و ان را به معنای واقعی با گوشت و پوست و استخوان خود حس می کنند. مخاطب من عیسی زمانه است صلیبی ست که در گردن توست نه برای زینت و زیبایی بلکه برای تمام پیامی که در ان نحفته است.
من زنی هستم ۳۶ ساله با دو فرزند / پسری ۱۹ ساله (سروش یزدانی بیوکی) و دختری ۱۴ ساله (نازنین یزدانی بیوکی) و مادری ۶۱ ساله (ایران همدانی) و خواهری که ۳۰ سال دارد (مونا سادات هدایتی) . این تمام چیزی ست که من در دنیا دارم و البته دلی پر درد که نمی تواند همدردش را بیابد.
من از کشوری امدم که شما بارها از نغض حقوق بشر در ان هیاهو راه انداختید. من از کشور زن ستیز امدم من از دیار عاشقان در زندان امدم من از کشوری امدم که ارزانترین کالایش جان انسان است من از دنیای ظلم و زور و وحشت امدم . جایی که حق انتخاب دین و پوشش را نداری . اصلا حق انتخابی نداری . من از کشوری امدم که حتی با ژنتیک انسان مبارزه می کند .کشوری که همجنس گراهایش محکوم به مرگند . ایا این نوعی مخالفت با خالق هستی نیست؟
من از دیار فتوا امدم . ایا شما می دانید فتوا یعنی چی ؟
یعنی توهین به فهم و شعور انسان / یعنی توهین به خدایی که به انسان فهم و شعور داده / یعنی یک نفر یا چند نفر انگشت شمار میفهمند و بقیه باید مثل میمون از انها تقلید کنند بله در کشور من مراجع تقلید حرف اول را میزنند و عده‌ای بی‌خرد پیروی از انان را کلید بهشت می دانند.
مرجع تقلید همان فرد دیکتاتور است اما در پوشش روحانیت که حکم اعدام و مرگ را به نام قران صادر می کند.
من از کشوری با تاریخ و تمدن کهن امدم که نیازی به یاداوری ان ندارد اما
. امااین کشور الان بدست ولی فقیه افتاده
ولی فقیه کیست؟
فردی خائن و وطن فروش دیکتاتوری بی‌خرد که فکر میکند می تواند تاریخ و تمدن کهن اریایی را نیز تغییر دهد.
بی خردی تا چه حد ؟
تا حدی که کتابهای درسی کودکان بدون استناد به تاریخ و تمدن یک مملکت و بدون علم فقط برای رضایت شخصی و به میل عده‌ای وطن فروش نگاشته شده؟
در تمام دنیا ستاره نماد ارزش و کیفیت است مثل ستاره هایی که به نسبت لیاقت و.... به ارتشیان و درجه داران و یا هتلها میدهند ولی در کشور من ستاره یعنی پایان زندگی..،یعنی زندان، یعنی تجاوز و شکنجه یعنی اوین و کهریزک یعنی طناب دار
در کشور من به دانشجو و نخبگان ستاره می دهند
کاش حد اقل فرصتی بدهند تا بتوانند به تعداد ستاره‌های خود بیافزایند.تنها یک ستاره و دیگر پایان زندگی
در کشور من هزاران ندای سهراب نشنیده خاموش گشته و هزاران ستاره بر خاک افتاده و می افتد.
اگر چون سهراب چشمها را بشویی و جور دیگر ببینی باید بمیری
باید بمیری
( چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید)
سهراب سپهری
من از کشور سانسور و دروغ امدم
اری
من از دیار کورش کبیرم / ایرانیم.
یکی از هزارانم...یکی از پپاهجویان بی‌پناهم که از بیداد کشورم داد خود را نزد  شما اوردم .
شما با من و ما چه کردید ؟
ایا شما که مدعیان و مدافعان حقوق بشر هستید خود به انچه می گویید پایبندید یا فقط شعار میدهید ؟
تمام مطالبی که عنوان کردم گوشه‌ای از دردهای مشترک من و هم میهنانم بود .
اما من و خانواده‌ام بخاطر این از کشور فرار نکردیم بلکه سالها ایستادیم و با ظلم و استکبار مخالفت کردیم در هر کجا که بودیم و با هر چه در توان داشتیم . فقط برای ازادی انسان وانسانیت . برای انچه که حق هر انسان است .
و نتیجه زندان و شکنجه ی پدرم(سید سعید هدایتی) که فردی تحصیل کرده در المان بود در بدو انقلاب اسلامی که منجر به اخراج و بیکاری او در همان ابتدا شد و زندان‌های مکرر تنها برادرم(سید سهیل هدایتی) که متولد المان بود و نهایتا پیوستن ان به دیگر زنده یادهای جاوید ایران در زندان دیکتاتور و زیرشکنجه در سال ۱۳۸۶ شد .
من امروز در ترکیه در انتظار ابتدایی‌ترین حقوق انسان هستم و از شما جواب می خواهم .
ایا شما به انچه می گویید پایبندید ؟
ایا به حق زندگی برای همه ی انسانها عقیده دارید ؟
ایا شما به حقوق همه ی انسانها احترام می گذارید ؟
ایا سازمان ملل و سازمان حقوق بشر فقط مخصوص ملیتهایی خاص هستند ؟
ایا رسیدگی به حقوق پناهندگی بستگی به نوع ارتباط سیاسی کشور پناهجو با کشور پناه پذیردارد ؟
من موارد فرار اجباری از وطنم را به کمیساریای عالی پناهندگان درانکارا عنوان کردم اما با جواب نا عادلانه‌ای رو به رو شدم.
من چه مدرکی می توانم داشته باشم . ایا انتظار می رود  از رژیم دیکتاتوربابت مخالفتها و زندان و شکنجه تائیدیه بیاورم ؟
تصور کنید ایا واقعا چنین تائیدیه‌ای شدنی است ؟
که بله این مدرک که فرد نامبرده در فلان روز در فلان جا بخاطر مخالفت با نظام تحت تعقیب قرار گرفته ویا زندانی شده و شلاق خورده .
فکر نمی کنید چنین در خواست هایی که از پناهجویان می شود نوعی کار شکنی و فرار از مسئولیت باشد ؟
ویا نوعی همکاری کشور میزبان با دیکتاتور؟
ایا برای شما یک تکه کاغذ از رژیمی که همگان می دانند سراسر دروغ است با ارزش تر از انسان است ؟
باشه من برای شما از رژیم مدرک اورده‌ام اگر با چشم بصیرت نگاه کنید وبا گوش جان به دردهایم گوش کنید .
من مدرکی زنده هستم که بوسیله ی موتور سواران رژیم دیکتاتور در سال ۱۳۸۶ مورد حمله قرار گرفتم و بعد از پرت شدن به زمین با ضربات باتون و چکمه به ضرب وشتم ادامه دادند نمی خواهم وارد جزئیات شوم اما از اون زمان تا حالا من بخاطر خرد شدن وشکستگی مفاصل زانو و شکستکی در ناحیه ی لگن ویلچیر نشین شدم .
چه مدرکی می تونه از جسم رنجدیده ی انسان بالاتر باشه ؟
چه مدرکی بالاتر از این که بخاطر ترس از دستگیری حتی برای درمان نتوانی به پزشک و بیمارستان مراجعه کنی و استخوان‌ها خود بخود و بطرز ناهنجاری جوش بخورند و بخیه هایی که در خانه و توسط فردی بی‌تخصص زده شده باشند ؟
ایا فکر نمی کنید که بعد از سپری شدن ۳ سال که بهترین سالهای جوانی مرا به روی ویلچیر به همراه داشته دیگر وقت ان رسیده باشد که من هم از ابتدایی‌ترین حقوق انسانیت یعنی حق درمان بهره مند شوم؟
ایا هنوز باید در حسرت ابتدایی‌ترین زندگی‌ها ماند ؟
ایا سلامتی حق من نیست ؟ ایا حق فرزندان من نیست که مادری سالم داشته باشند ؟ و یا فکر نمی کنید که انها هم مثل دیگر جوانها حق ادامه ی تحصیل دارند ؟
زمانی که درخواست پناهندگی مرا در هر کجای دنیا که به ارزشهای انسان بی‌حرمتی نشده را رد کردید ایا با خود نیاندیشیدید که همین حالا هم زمان برای درمان خیلی دیر شده و با گذشت هر روز درمان من سخت وسخت تر وشاید غیر ممکن بشود و من تا پایان زندگی این مدرک رژیم دیکتاتور را بهمراه داشته باشم ؟
ایا از نظر شما این خواسته‌های من نا حق و مردود است ؟ ایا دیگر بنی ادم اعضای خود را ناقص و درمانده و بی‌پناه رها می کنند ؟
ایا سازمان ملل و حقوق بشر نیز دستخوش دستهای پشت پرده شده است ؟
اگر چنین است پس تکلیف حقوق بشر چه می شود و کجا می توان انرا یافت کرد ؟
بیایید واقع گرا باشید و اگر به حقوق انسانها معتقدید و درسازمانهای مرتبط با ان مشغول به کار هستید صرفا برای امرار معاش کار نکنید به شغل خود وفادار بمانید .
شاید در این صورت جایی برای زندگی من و امثال من پیدا شود جایی که زنده بودن و ازاد زیستن جرم نباشد .
 (دفاعیه از کیس رد شده توسط    یو ان اچ سی ار    ترکیه درانکارا )
مریم السادات هدایتی
_________-
با سپاس بسیار از خانم مریم السادات هدایتی
روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر(


مریم هدایتی:من مدرکی زنده هستم که بوسیله ی موتور سواران رژیم دیکتاتور در سال ۱۳۸۶ مورد حمله قرار گرفتم و بعد از پرت شدن به زمین با ضربات باتون و چکمه به ضرب وشتم ادامه دادند نمی خواهم وارد جزئیات شوم اما از اون زمان تا حالا من بخاطر خرد شدن وشکستگی مفاصل زانو و شکستکی در ناحیه ی لگن ویلچیر نشین شدم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر