به دست انجمن حمایت از پناهجویان در در تاریخ دوشنبه, می 16, 2011 و ساعت 07:05 بعد از ظهر
نخبه های ایران زمین در مسیر پناهجویی و پناهندگي توانایی هایشان توسط کمیساریای عالی به یغما می رود.
سیروان عنایتی،مدیر گروه خبری کوردانه در ترکیه
محمد رضا عینی کرد کرمانشاه از سخت کوش ترین جوانان ایران بوده است که در مرکز اموزشهای هوایی شهید خزرایی تهران (الکترونیک هواپیمای جت) را می خواند و در این رشته بسیار موفق عمل کرده است. وی به خاطر کرد بودن و یک سری فعالیت سیاسی دیگر در این کشور در سال 1385 بارها به حفاظت اطلاعات ارتش در اصفهان کشیده می شود و مورد بازخواست قرار می گیرد.
وی اظهار می کند: مشکلات من از زمانی شروع شد که در سال 1377 به عنوان عضو موسس در کانون اندیشمندان جوان (کاج) در کرمانشاه فعالیتهای فرهنگی واجتماعی و سیاسی خود را دنبال کردم.
او می گوید:در 23 تیر سال 1378 جلوی درب دانشگاه ادبیات کرمانشاه برای اعتراض به کشته شدن دانشجویان 18 تیر تجمع اعتراض امیزی را صورت دادیم که به دنبال ان عوامل جمهوری اسلامی به ما حمله کردند و من در این میان دستگیر شدم و به اطلاعات کرمانشاه برده شدم.
محمد رضا عینی در این باره می افزاید:
انها ظاهرا مرا با یک نفر دیگر به اسم کورش مرادی اشتباه گرفته بودند که کاملا شبیه من بود و پس از یک روز بازداشت شدن با گرفتن تعهد از وی ازاد می شود. اما مشکلات او به همین جا خاتمه نمی یابد .
محمد به صورت پیوسته با همکارانش سر بی لیاقتی احمدی نزاد بحث می کند و بارها فرماندهانش به او تذکر می دهند.
بارها به هر دلیل بی موردی در ارتش باید حساب پس دهد و سرانجام در 15ادیبهشت سال 2010 یک مرخصی اضطراری می گیرد تا در کرمانشاه خانواده اش را ببیند.
وی ابراز می کند چند روز بعد از مرخصی من حکم اعدام فرزاد کمانگر انجام می شود و از انجایی که خانواده ی محمد رضا با خانواده ی فرزاد ارتباط تنگاتنگی داشته اند خانواده ی او جهت ابراز همدردی با خانواده ی فرزاد می خواهند به خانه ی فرزاد بروند. اما عوامل نفوذی هم بالباس مخصوص و هم با لباس معمولی مراقب هستند تا خانواده ی دیگر ایرانیان با انها در ارتباط نباشد. همین مساله موجب می شود که خانواده ی اقای عینی پشیمان شوند و به اصرار فامیل برای انکه برای محمد رضا در ارتش مشکلی پیش نیاید در مراسم خانه ی فرزاد کمانگر حضور پیدا نمی کنند.اما متاسفانه چند روز پس از ان یکی از دوستانش از اصفهان به او تلفن می کند:
محمد تو چه کار کرده ای ؟ به خانه ات ریخته اند و کامپیوتر و وسایل شخصی ات را برده اند و درب خانه ات را پلمپ کرده اند و در به در دنبال تو می گردند.
او اضافه می کند: من همیشه از دو موبایل استفاده می کردم. زمانی که در مرخصی بودم همیشه باتری اولی را در می اوردم تا پاسخ دهد تلفن در دسترس نیست. اما دیگری روشن بود و تنها یک سری از دوستان قابل اعتماد شماره ی این یکی را داشتند. به همین منظور پس از تلفن دوستش 10 روز در خانه ی دیگر دوستان در کرمانشاه پنهان می شود و همسرش طلاهایش را می فروشد و با کمک دیگر افراد فامیل به سرعت به صورت قاچاقی به ترکیه فرار می کند و خود را به سازمان ملل متحد در شهر وان معرفي می کند
وي اينک ماههاست که بلاتکليف در ترکيه زندگی خود را به روزمرگي نشسته و توانايی بوالقوه وی روز به روز تحليل می رود و دانش او همچون آب راکد رو به زوال است... چنین فرزاندانی سرمايه یک کشور هستند که اين گونه مورد بی مهری سازمان کميساريای عالی قرار گرفته و توانایي هایشان به هدر مي رود...
درج در تارنماي کوردانه
http://www.kurdane.com/news-details.php?id=3454
با سپاس بسیار از سيروان عنایتی مسوول گروه خبری انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکيه(نوشهير)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر