۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

مصاحبه با حمید فرخي پناهجو در ترکیه: وکلای کمسياریای عالی از کلافه شدن و بی پناهی و سردرگمي پناهجويان لذت می برند.

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ دوشنبه, می 16, 2011‏ و ساعت 01:01 بعد از ظهر
‏‏
وکلای کمسياریای عالی از کلافه شدن و بی پناهی و سردرگمي پناهجويان لذت می برند..
در حالی حاکمان جمهوری اسلامی، تلاش هایی گسترده ای برای یکدست کردن جامعه ایران از لحاظ مذهبی انجام داده اند، اما برعکس این اقدامات، گزارش های مستقل نشان می دهد که نه تنها ترفندهای آنها موثر واقع نشده ، بلکه نتیجه عکس هم داده ، و تغییر دین به خصوص مسیحی شدن امروز به نحو چشمگیری در بین ایرانیان رواج یافته است و در حال افزایش است....

به گفته گروهی از کارشناسان مسیحی و مذهبی جهان ، ایرانیان خارج از کشور تنها گروه بزرگ مهاجران از کشورهای مسلمان نشین هستند که به صورت انبوه به مسیحیت گرویده اند و برای خود دارای اجتماعات دینی مستقل و فعال هستند .
که می توان چهار علت اصلی برای این واقعیت (تغيیر دين)برشمرد ،
اول سرخوردگی از مذهب سیاسی و فشارهای اجتماعی ناشی از آن در ایران ،
دوم عدم پاسخگوئی به عقلهای پرسشگر از سوی رهبران اسلامی و معلمین دینی در ایران و در نتیحه بی پاسخ ماندن بسیاری از سوالات درباره اسلام ،
سوم ظهور اسلام افراطی و بروز خشونتهای ناشی از آن به نام اسلام توسط گروههائی نظیر القاعده و طالبان ،
چهارم وجود امکانات وسیع در دست سازمانهای بشارتی مسیحی برای ترویج مسیحیت در جهان .
بنا به اسناد و تحقیق و تفحص، آخرین موج بزرگ تغییر مذهبی در ایران حدود ۱۴ قرن پیش، یعنی بعد از اشغال ایران توسط اعراب پیش آمد که طی آن مردم عمدتا زرتشتی ایران به دین اشغالگران مسلمان کشور خود درآمدند تا بتوانند از پرداخت مالیاتهای سنگین اسلامی بر غیر مسلمانان رها شوند و در ضمن در زمینه حقوقی حق مساوی با آنان داشته باشند. چرا که مطابق قوانین اسلام غیر مسلمانان در زمینه هائی نظیر ارث، ازدواج ، سرپرستی ، شهادت ، دیه و قصاص دارای حقوق یکسان با مسلمانان نبودند .

اما امروز و اين روزها بخصوص در بين پناهندگان و پناهجویاني ايراني در ترکيه به ایرانیانی بر می خوریم که از تغییر دین خود حرف می زنند و چند سالی است که موجی از گرایش به تغییر دین در ایران ديده می شود...انجمن حمایت از پناهجويان ايراني_ترکيه(نوشهير) متشکل از جمع کثیری از فعالان سياسي، اجتماعی، مذهبی و دگرباش...و از گستره طیف های گونه گون شکل گرفته استت...گزارش این بار گروه خبري انجمن، مصاحبه با حمید فرخی پناهجو در ترکیه است که به همراه همسر خود بيش از سه سال است که با شرایط سخت زندگی و پناهجويي دست و پنجه نرم می کند...وی از نوکيشان دین مسيحی است که در ایران خود و همسرش به دين مسیحی گرویده اند...متاسفانه تنها به علت بي کفایتی وکيل اش (مراد)سالهاست که روزها را از پی هم مي شمارند و شرایط غيرقابل قبول زندگي در نوشهیر (ترکیه) را با بي عدالتی تمام سپري می کنند... به همین دليل مصاحبه اي با وي انجام داده ایم...
حميد فرخي خود را چنين معرفي می کند...

حمید فرخی هستم، متولد 60 و مدت 3 ساله که به همراه همسرم (ساناز غلامحسینی ایزدی) به خاطر شرايطي که نیروهاي امنیتي در ايران براي من و خانواده ام پيش آورده بودند و بارها مورد تهدیدهای جانی و مالي قرار گرفتیم، مجبور به ترک ميهن شده و به کميسارياي عالي پناهندگان پناه آوردیم...
درچه تاریخی و به چه شکل وارد ترکیه شدید و به محض ورود به ترکیه آیا خودتون رو به کمیسارياي عالي پناهندگان معرفی کردید؟

درتاریخ 28/4/2008 به صورت قانونی وارد ترکیه شدیم . یک هفته پس از ورود به خاک ترکیه به دفتر کمیساريای عالی پناهندگان در آنکارا مراجعه کردیم...
سرکیس(معرف پرونده) شما هستید؟

نه خیر... خانمم...ساناز غلامحسینی ايزدي
و کیس تون؟

مذهبی
پرونده ها در ترکيه به چهار گروه تقسيم شده، مذهبي، سياسي، اجتماعي و دگر باش...شما که پرونده مذهبي داريد مي توانید بیشتر در اين زمینه توضيح دهيد و بيان کنيد که کيس مذهبی چه کیسی است؟

پرونده ما مذهبی هستش، چون در ایران مسیحی شدیم .و همین امر باعث خروج اجباری و ترکمان از ايران و يار و ديار شد...خوب همان طور که همه مطلع هستند تغيير دین در قوانین جمهوري اسلامی، يعني تغيير از اسلام به دين ديگري جرم محسوب مي شود و احکام و مجازات هاي سنگين و غيرقابل باوري در نظر گرفته شده است... طبق قوانين جمهوري اسلامي براي گرفتار نشدن به چنين مجازات هايي يا باید کشور را ترک کني و يا اين که قبول دين جدید را از محضر همگان مخفی نگاه داشته و به هیچ عنوان علني نکني...و ما راه اول را انتخاب کرديم آن هم به دلايل امنیتي و آزارهايي که به خود و خانواده هايمان از طرف نیروهای امنیتی وارد می شد...و بالاجبار ترک یار کرديم
کلیساهای ایران شما رو تائید میکنند یا تائیدیه ای از کلیسای ایران در دست دارید؟

بله ما تائیدیه های مختلفی از کلیساهای معتبر دنیا داریم ولی از ایران نه خیر...
چرا از طرف کليساهای داخل ایراني هيچ گونهه تايیدیه ای نداريد؟

کلیساهای واقع در ایران تائیدیه های رسمي در اختیار نوکيشان مسيحي قرار نمي دهند..شايد شرايط امنيتی و يا مشکلات ديگري که حکومت جمهوري اسلامی براي کشیش ها و سازمان هاي مرتبط با آنها به وجود آورده، اجازه چنین کاری را از آنها سلب کرده است. با این حال، هنگامی که خود را به کميساريای عالي پناهندگان معرفي کرديم دایی همسرم را که 10 روز پس از امدن ما به امریکا پناهنده شد و کیسش هم مذهبی بود به عنوان شاهد به یوان معرفی کردیم
روند پرونده شما به شکل بود؟

در تاریخ 20/11/2008مصاحبه شدیم . بعد از 15 ماه انتظار در تاریخ 2/2/2010 ردي پرونده ما صادر شد ...پس از مراجعه به هلسینگی و رفت امدهای بسیار بدون دادن مصاحبه مجدد در تاریخ 17/9/2010 ردی دوباره پرونده ما صادر و پرونده بسته شديم...
چه دلیلي دال بر ردی پرونده شما بود؟

اول اینکه قبول نکردند ما در ایران مسیحی شدیم....با توجه به این که ما فردي که شاهد مسيحي شدمان بود را به کمیساريا معرفی کرده بودیم، اما هیچ گونه دقتی بر اين قضیه نداشته و با سهل انگاری تمام ردي پرونده ما را صادر کردند در حالی که تمامي مدارک و اسناد مسیحي شدن ما موجود است و این نشان می دهد که وکلاء کمیساریای عالی کاملا سليقه اي عمل می کنند...و دوم تناقض در گفتار
می توانید در مورد دلیل دوم یعنی تناقض در گفتار بیشتر توضیح دهید؟

چند صباحی بعد از ورودم به ترکیه دچار بیماری افسردگی شده و از طریق کميساريای عالي پناهندگان به پلی کلینیک چانکایا در شهر انکارا معرفی شدم. یک سری دارو برایم تجویز کردند که متاسفانه عوارض جانبی و تاثیرات بسيار بدي برایم به همراه داشت.طوري که از حالت طبیعی خارج می شدم و کنترل کمتری بر افکارم داشتم... این شرایط برایم بسیار سخت و رنج اور بود چون اکثر اوقات خواب بودم و زمان بیداری حالت گیجی غیرطبیعی داشتم .چنین شرایط بد روحی روانی باعث شد تا یک طرف بدنم کاملا بي حس شود به شکلی از کاملا از کار افتاده بود.. .دوباره مجبور شدم به انکارا برگردم و دکتر کلینیک پس از معاینه بهم گفت سریعا به بیمارستان حاجی تپه بخش مغز و اعصاب مراجعه کن .. خودمو به بیمارستان رسوندم ولی منو پذیرش نکردند و در جواب بهم گفتند سه روز بعد مراجعه کنم ولی با گفتن شرایطم و اینکه 5 ساعت با خانه و شهر محل سکونتم فاصله دارم تنها ارفاقشان این بود که تا پایان وقت منتظر بمانم و باز هم وقت ملاقات بهم ندادند و مجبور شدم به نوشهیر برگردم.روز پنج شنبه که به بیمارستان حاجی تپه مراجعه کردم گفتند باید ام ار ای از سرت بگیریم و معرفی یوان برایمان قابل قبول نیست و گذشته از ان باید به بخش های دیگه ای هم مراجعه کنی که نیاز به هزينه دارد
چه داروهایی برای شما تجويز کردند؟

لوست رال و قرص دیگه ای به نام دراینول
کميساریای عالي پناهندگان از اینکه شما تحت درمان مجدد قرار گرفته بوديد، اطلاعی داشت؟

بله چون وقتی از مسئولین بیمارستان تقاضای نسخه ای از وضعیت پزشکیم برای ارائه به دفتر کميساريا را طلب کردم ،گفتند که ما کل پرونده شما رو برای یوان فرستادیم و انها کاملا در جریان بیماری و وضیعتتان هستند
روز مصاحبه شرایط جسمی و روحی تون چگونه بود؟

شرایط بسیار بدی داشتم و بسیار افسرده بودم ...همان شروع مصاحبه شرایط حاد و بيماري ام را به وکیلم گزارش کردم...متاسفانه توجه ای به بیماری من نداشت، هر چند، چندبار هم در حین مصاحبه و هم در پایان مصاحبه برایش توضیح دادم و چگونگي حال و روزم را بيان کردم ...می بینید تا به امروز هيچ کسی جوابگوی این قضیه نبوده و گفته هاي ما هم ظاهرا تاثیر گذار نیست...جالبه وقتی به هلسینکی مراجعه کردم ...وکیل سازمان هلسینگی گفت، به هیچ عنوان نباید با شما مصاحبه می کردند ولی متاسفانه وکلای یوان هیچ وقت به موکلینشون قوانین رو نمی گویند و با توجه به شرايط حاد من و آگاهي از بیماري که زندگي مرا تا به امروز مختل کرده اما هيچ گاه توجه اي به پرونده ما نشد و در بهت و ناباوری و بي عدالتي بیش از سه سال است که در ترکيه روزها را به شبها مي بافيم و زندگی را به روزمرگی نشسته ایم...
وکیل شما کی بود و از نحوه مصاحبه تان با وکيل توضيح دهيد؟

اقای مراد که مشهور به مراد ترک
مصاحبه من بيش از یک ساعت و مصاحبه خانمم(ساناز غلامحسينی ايزدی) از ساعت 9 تا 4 ، 5 بعداز ظهر طول کشيد، که شدیدا هم عصبی شده بود و حتی برای استراحت هم 2 نفر اسکورتش می کرند...اين گونه به نظر می رسید که مجرم حرفه ای هستیم یا خلافکار بين المللي که در زندان کميساریای عالي پناهندگان ما را گیر انداختند.. یوان حکم زندان را داشت و وکلاء هم بازجويان و ماموران حرفه اي زندانی به نام ایمن گاه بودند... ...از نحوه رفتارشون و شرایط و فضاي خفقانی که آنجا برای پناهجویان به وجود آورده بودند، و همچنين با مطرح کردن سوالات پي در پي و بي ربط و باربط که رشته افکار هر پناهجو را به هم می ریخت و قدرت تمرکز را از هم می پاشيد و هرکدام از سوالها بیش از چند بار به شکل هاي گوناگون مطرح مي شد ،واقعا پناهجو را کلافه و عصبي مي کرند و چون فرصتي براي حتی کشیدن يک نخ سيگار هم در اختیار پناهجو قرار نمي دادند، به اين تصور مي رسیدی که وکلای کمسياریای عالی از کلافه شدن و بی پناهی و سردرگمي پناهجويان لذت می برند.
به طور نمونه يک سري سوالات که هیچ گاه فراموش نمي کنم اين گونه بود...سوالاتي کاملا بی ربط با پرونده ما...می پرسیدند توی کدام اتاق خوابیدی بعد از درگیری با خانواده ات ؟!!! با چه ماشینی رفتی کلیسا؟!!! ماشینت چی بود؟!!! وچه رنگی بود ؟!!! تو خونه ای که رفتی چند تا اتاق داشت و اون اتاقی که تو انجا مهمون بودی چه رنگی بود؟!!! ووو
و دوباره از نوع...مثلا از خانومم چند بار پرسیده بود که چرا ایمان اوردی؟ و ساناز هم در جواب گفته بود، تو همه گفته های منو چند بار تایپ کردی، چرا این سوال را هی تکرار می کنی...لطفا هر جا که برات سوال و مسئله هست بپرس تا پاسخ دهم...
زمانی حال و روز خود را برای وکیل هلسینگی تشریح و این مسائل را بازگو کردیم، گفتش که از نظر قوانین یوان اقای مراد در حق شما ظلم و اجحاف کرده و حقوقتان را پایمال نموده است. اصلا حق مصاحبه با تو (چون من هم بیمار بودم و هم زير پرونده همسرم)رو نداشته است.
و کلام آخر...

با توجه به همه این مسائل گفته شده تقاضا دارم که پرونده ما (ساناز غلامحسين ایزدي و حميد فرخي) دوباره به جريان افتد... و حداقل خواسته ما که بیش از سه سال به عنوان پناهجو در ترکیه بی هیچ حمایت مالی و معنوی زندگی می کنیم، اين است که وقت مصاحبه مجدد دیگری به ما اختصاص دهند......
روابط عمومی انجمن حمايت از پناهجویان ایرانی_ترکيه(نوشهیر) آرش شریفي
16/5/2011
 لطفانقطه نظرات و  ديدگاههاي خود را زير نوشته بیان نماييد...

مصاحبه من بيش از یک ساعت و مصاحبه خانمم(ساناز غلامحسينی ايزدی) از ساعت 9 تا 4 ، 5 بعداز ظهر طول کشيد، که شدیدا هم عصبی شده بود و حتی برای استراحت هم 2 نفر اسکورتش می کرند...اين گونه به نظر می رسید که مجرم حرفه ای هستیم یا خلافکار بين المللي که در زندان کميساریای عالي پناهندگان ما را گیر انداختند.. یوان حکم زندان را داشت و وکلاء هم بازجويان و ماموران حرفه اي زندانی به نام ایمن گاه بودند... ...از نحوه رفتارشون و شرایط و فضاي خفقانی که آنجا برای پناهجویان به وجود آورده بودند، و همچنين با مطرح کردن سوالات پي در پي و بي ربط و باربط که رشته افکار هر پناهجو را به هم می ریخت و قدرت تمرکز را از هم می پاشيد و هرکدام از سوالها بیش از چند بار به شکل هاي گوناگون مطرح مي شد ،واقعا پناهجو را کلافه و عصبي مي کرند و چون فرصتي براي حتی کشیدن يک نخ سيگار هم در اختیار پناهجو قرار نمي دادند، به اين تصور مي رسیدی که وکلای کمسياریای عالی از کلافه شدن و بی پناهی و سردرگمي پناهجويان لذت می برند..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر