۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

بی کفایتی وکلای کمیساریای عالی پناهندگان وکیل پناهجویی را ده سال بلاتکلیف در ترکیه به حصار کشیده است...

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ شنبه, می 07, 2011‏ و ساعت 09:54 قبل از ظهر‏‏

بی کفایتی وکلای کمیساریای عالی پناهندگان وکیل پناهجویی را ده سال بلاتکلیف در ترکیه به حصار کشیده است...
مهدی دراج وکیل و کارشناس ارشد رشته حقوق خصوصی پس از ده سال بلاتکلیفی با توجه به این که در همان سال اول قبولی وی اعلام شده است، در ترکیه زندگی خود را به بطلان نشسته است. وی به دفعات بسیار تحت بازجویی وکلای بخش امنیتی کمیساریای عالی قرار گرفته است و با توجه به این که هیچ گاه مدرکی دال بر اداعای که مهدی دراج تحویل داده پیدا نکرده اند، اما هر چند هر وقت یک بار از طرف بخش امنیتی کمیساریای عالی پناهندگان مصاحبه های طولانی با وی انجام داده اند و بی نتیجه هنوز در ترکیه ایام خود را می گذراند، به همین دلیل با وی مصاحبه ای انجام دادیم تا شرایط خود و دلیل این همه بلاتکلیفی از زبان یک وکیل پناهجو به سمع و نظر مخاطبان مجازی و حقیقی خود برسانیم... ماحصل این گفتگو ....
من متولد سال 1348 در شهر نشتارود استان مازندران هستم. در سال 1372مدرک لیسانس گرفتم و 1376 کارشناسی ارشد(حقوق خصوصی) فارق تحصیل شدم و در سال 1377تا 1380 به صورت قراردادی به استخدام ستاد اجرایی امام درآمدم

،در آزمون کانون وکلای قبول شدم و به صورت پاره وقت در کنار وکیل زبردست کارموز بودم.


سال 1380وطن را به قصد کشور ترکیه ترک کردم. من مدت زمانی که در ستاد اجرایی امام استخدام شدم، فعالیت سیاسی خود را آغاز کردم و تلاش داشتم تا پرونده هایی که براستی در حق موکلانشان احجاف شده شناسایی و برایشان کاری درخور انجام داده و حقشان که پایمال شده بود را به گونه ای به آنها بازگردانم. به همین دلیل از طرف نیروهای حراست این ستاد زیر نظر بوده و بارها مرا بازخواست کردند و دنبال توضیحاتی درباره پرونده ها بودند. این بازخواست به مکرر تکرار شد به گونه ای که دیگر ادامه فعالیت در ستاد امام برای من بسیار خطرناک بود به همین دلیل خاک ایران ترک کردم

من براي بار اول با پاسپورت و قانونی از ایران خارج شدم و با تهیه مدارک جعلی سعی داشتم خود را به کشورهای اروپایی برسانم. متاسفانه در فرودگاه استانبول در مهر ما((1380دستگیر و به مدت 2 روز بازداشت و بعد از آن به ایران دیپورت شدم. در اتوبوسی که ایرانیان دیپورتی بسیاری در آن قرار داشت، یکی از ایرانیان مرا با سازمان کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل آشنا کرد.همان روز در دفتر ریاست جمهوری مرز ایران ازساعت 12 توسط نیروهای اطلاعاتی بازجویی شدم و تمامی اموالم از جمله مقداری پول و طلا که به همراه داشتم،به گونه ای توسط نیروهای اطلاعات ضبط و توقیف شد...هر چند نیروهای اطلاعاتی به من گفتند که این اموال را به مرکزی در ایران تحویل و شما می توانید همانجا اموال خود را دریافت کنید...پس از آن دوباره به صورت غیرقانونی و توسط قاچاق برها از مرز خارج و خود را به دفتر کمیساریای عالی در شهر وان معرفی کردم. متاسفانه به علت ناآگاهی و شرایط سخت و بغرنجی که برای من پیش آمده بود و با گرفتن اطلاعات ناقصی از دیگر ایرانیان به وکیل خود در کمیساریای عالی شرایط دیپورتم را توضیح نداده و در این باره سکوت کردم
در تاریخ 10/10/2001 خود را به کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل دفتر وان معرفی کردم که در تاریخ 28/11/2001 پیش مصاحبه و در تاریخ 14/2/2002 مصاحبه اصلی را در این سازمان انجام دادم. 16/4/20002 تاریخ قبولی من که در سایت کمیساریای عالی پناهندگان درج شد و بعد پرونده من به سفارت کانادا معرفی و مراحل قانونی خود را طی کرد
همان طور که اشاره کردم، متاسفانه به علت ناآگاهی و جو ترس و توهمی که پناهجویان نسبت به شرایط موجود خویش به وجود آورده بودند، من از اطلاعات ناقص آنها استفاده کردم و شرایط دیپورت و علت دیپورت خود را در پرونده ام ذکر نکردم. در شهر وان به علت اطلاعاتی که درباره پرونده هایی که داشتم، از طرف افرادی حزبی و غیرحزبی بسیاری مورد تهدید قرار گرفتم به گونه ای که بارها بسیاری از مدارک و لوازم شخصی منجمله دوربین عکاسی هم به سرقت رفت و چندین بار توسط افرادی ناشناس تهدید به مرگ شدم و در بسیاری موارد تحت اخاذی های بسیاری قرار گرفتم. به همین دلیل
ابتدا موضوع تهدید و خواستن مدارک از طرف افراد ناشناس که خود را نماینده حزب معرفی می کردند به خانم سبیل گزارش دادم و ایشان گفتند تنها کمکی که می توانند در حق من بکنند، تقاضای انتقال امنیتی از بخش امنیتی کمیساریای عالی پناهندگان است. در آن موقع وقتی آن اشخاص فهمیدند که من می خواهم از وان خارج شوم، به پلیس وان راپورت مرا دادند. بعد از مدت کوتاهی پلیس با من مصاحبه ای داشت و سابقه مرا پرسید. من هم واقعیت را بیان کردم. در ادامه بخش امنیتی کمیساریای عالی پناهندگان مرا برای مصاحبه خواست چرا که وزارت کشور سابقه مرا برای کمیساریای عالی پناهندگان بیرون آورده بود که بعدش آقای آکف مسوول بخش امنیتی پرونده مرا به دست گرفت که تا امروز در اختیار دارد.
دقیقا مشکل و معضل من از همین جا آغاز شد. سال2002 در آنکارا توسط وکیل دیگری به نام آکف مصاحبه شدم. دلیل عدم بیان دیپورت را از من جویا شدن که برای وی توضیح دادم که به علت شرایط حاکمه و ترس و توهمی که داشتم متاسفانه علت دیپورت خود را بیان نکرده ام و بنا بود مصاحبه کوتاهی صورت بگیرد که آن روز بیش از چند ساعت مصاحبه ادامه و مصاحبه به روزهای بعد نیز موکول شد

در تاریخ 21/10/2002 دوباره از طرف وکیلم (آکف) برای مصاحبه دعوت شدم، ایشان از من پرسیدن، درست عین این جمله :«خوب خوابیدی.. چرا دیر اومدی؟.. وضع روحی شما چطور است...» به عنوان یک پناهجو سعی کردم شرایط بغرنج خود را برایش توضیح دهم و از مشکلاتی که افراد و اشخاص ناشناسی که برایم به وجود آورده بودند گله کنم و به وی توضیح دادم که به آنها پناه آورده ام و اینک در حین پرواز، مصاحبه های طولانی برای من در نظر گرفته می شود، سخت اعصابم را به هم می ریزد... وکیل من به جای همدردی برگشت و گفت بسیار خوب نتیجه می گیریم شما در شرایط روحی مناسبی نیستید و بایستی به شهر وان برگشته و به مدت چهارماه استراحت کنید
من سال2004 ازدواج کردم. وکیل قبلی من خانم سیبل با همسرم مصاحبه کوتاهی انجام دادند و ده روز بعد ردی پرونده ایشان صادر شد. خانم رها حسین زادگان که همسر قانونی من بودند پس چند ماه پرونده ایشان بسته شد و ماهها با بلاتکلیفی بسیار در ترکیه زندگی کردند
آقای آکف پناهجویان بسیاری را مثل من سرگردان کرده که بسیاری از آنها بعد از هفت یا ده سال اقامت رفتند یا از طریق کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و یا به شکل غیرقانونی از ترکیه خارج شدند که می توان به کمال(اقامت در امریکا)، جلیل(اقامت در نروژ)، مرتضی اسکویی(اقامت در کانادا)، محمود(اقامت در کانادا)،فرهادغفوری نژاد(اقامت استرالیا)، امیر(اقامت فنلاند) و پناهجویان دیگری که الانه اسمشون را به خاطر ندارم.
شرایط و وضعیت کنونی پرونده شما به چه شکل است؟به من اعلام کرده اند که قبولی پرونده ام ابطال شده است، و وقتی من درخواست ابطال پرونده ام را خواستم، توضیح دادند که پست می کنیم در حالی که در این زمینه هم وکلا به من دروغ می گویند و چنین موردی از بیخ و بن دروغ است
به دلایل قانونی و حقوق بشری... وکلای کمیساریای عالی به خصوص وکیل من آقای آکف بسیار پیگیر این موضوع بودند که بهانه ای به دست آوردند و ابطال قبولی مرا ثابت کنند اما هیچ گونه مدرکی دال بر این موضوع به دست نیاوردند. بایستی ثابت می کردند که من استخدام ستاد اجرایی امام نبودم، که با آن همه مدارک که تحویل کمیساریای عالی داده بودم، اثبات این موضوع غیرممکن است
من با صدق گفتار ادعا دارم که نفوذ شخصی وکیلم آقای آکف باعث شده که این زمان طولانی در ترکیه گرفتار شوم. چرا که ایشان با پروسه طولانی بودن این روند می خواستند مرا به گونه ای وادار نمایند که به صورت غیرقانونی از ترکیه خارج شوم. چرا که پای حسیت و آبروی کمیساریای عالی پناهندگان در مقابل وزارت کشور ترکیه در بین می رفت و ناکارآمدی کمیساریای عالی پناهندگان زیر سوال می رفت
خیر. پرونده من صددرصد قبولی را دارد و چنین چیزی نمی توانند درج کنند. اگر الان در سایت درج نشده که پرونده بسته است، چرا که وظیفه دارند به من قبولی پرونده را بدهند. به این دلایل،1- یا باییستی مرا به وزارت خارجه معرفی کنند. 2- از نگاه حقوقی؛ حق پناهندگی از شخصی را نمی توانند سلب کنند مگر با رضایت شخص پناهجو.3- از نگاه حقوق بشری؛ من ده سال عمر خود برای گرفتن حق پناهندگی تلف کرده ام و باید به نام پرونده حقوق بشری به پرونده من رسیدگی شود و مصاحبه مجدد گرفته و قبولی من صادر شود. پرونده من مشمول قوانین حقوق بشری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل است

.

من قبولی کانادا را دارم و سفارت کانادا مرا به عنوان پناهنده کشورش پذیرفته است. اما کمیساریای عالی پناهندگان جلوی پرواز و خروج مرا از ترکیه گرفته است. تنها زمانی می توانند این حق را از من بگیرند که یا مرا به عنوان کلاهبردار، تروریست وغیره معرفی کنند و یا این که ثابت کنند من مهدی دراج فرزند روح الله نیستم و یا این که، وکیل حقوق دان نبوده ام و در استخدام ستاد امام کار نکرده ام و مدارک و فعالیت های سیاسی که داشته ام کذب بوده باشد. و چون کمیساریای عالی پناهندگان هیچ کدام از این دلایل را نمی تواند، ثابت کند بنابراین نمی تواند پرونده مرا مختومه اعلام کرده و قبولی پرونده مرا ابطال کند
نه خیر، متاسفانه بی عدالتی کمیساریای عالی پناهندگان سبب شد که کانون خانواده من از هم بپاشد و همسرم با این که ماه ها بلاتکلیف و پرونده بسته بود با من زندگی کرد اما بلاتکلیفی و شرایط سخت معیشتی سبب شد که ایشان درخواست طلاق را امضاء کنند و پس از جدایی از من؛ پرونده ایشان دوباره به جریان افتاد و وی چون جایی برای زندگی نداشت به کمپ پلیس ادرنه منتقل و به مدت 13 ماه در این کمپ زندگی کردند و سپس بدون مصاحبه از طرف سفارت کشور سوئد پذیرفته شدند و الان سالهاست که در سوئد زندگی می کنند
من ده سال است که بلاتکلیف و با شرایط سخت و بی عدالتی تمام در ترکیه زندگی می کنم. برای رهایی از این معضل وکیل گرفتم که به وکیلم اجازه داده نشد که پرونده مرا مطالعه و از آن دفاع کند. به سراغ سازمان هلسینکی رفتم که آنها هم برای من هیچ کاری انجام ندادند و دلیل آوردند که چون پرونده من قبولی دارد، شامل دفاعیات آنها نمی شود یا بایستی پرونده من رد می شد یا پرونده بسته می شدم و چون این شرایط را نداشتم، مشمول قوانین هلسینکی نمی شدم
آقای آکف مسوول بخش حراست کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل است. و مسوول رسیدگی به پرونده های اطلاعاتی و پرونده های خطرناک است. به عنوان مثال اگر شخصی قاچاقی بین المللی باشد و یا افراد عالی رتبه در بخش های امنیتی کشورهای دیگر و... به ندرت از طرف کمیساریای عالی پناهندگان پرونده ای به آقای آکف ارجاع داده می شود
بله ..بسیار... شخصی به نام کمال که برادرش اعدام شده بود و خود وی یازده سال حبس بود پس از چهارسال و نیم به وی جواب رد داده شد و وکیل دیگری پیگیر کارهای ایشان شدند. مرتضی اسکویی نه سال ، شمسی خانم با چهار بچه، جلیل، کورش رهبر بعد از ده سال بالاخره پرونده وی به وکیل دیگری ارجاع و قبولی پرونده اش صادر شد. خانم بانوی صابری و

....
حق هر پناهجویی است که وکیل اش را عوض کند. من در سال 2002 تقاضای رسمی دادم که وکیلم آقای آکف مدارک و مطالب مرا نادیده می گیرد و صلاحیت رسیدگی به پرونده مرا ندارد اما به هیچ وجه به این موضوع رسیدگی نکردند و همچنان آکف وکیل من باقی ماند
پرونده من صدرصد قبولی را دارد و اگر به وکیل دیگری غیر از آکف ارجاع داده شود، حتمن دلایل آشکار این بی عدالتی را مشاهده و فورا به پرونده من رسیدگی می شود. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در حق من ظلم کرده است. به دلیل نوع نگاه منفی آقای آکف و خصومت شخصی وی نسبت به من، سالیان متوالی در ترکیه بی هیچ دلیل حقوقی و قانونی به اسارت کشیده شده ام. آنها بایستی در این مدت یا ثابت می کردند که من اصلا در ستاد امام فعالیت نداشته ام، یا ثابت می کردندهمه مدارک من جعلی بوده است و چون نتوانسته اند و من سوء پیشنه ای ندارم چنین بی عدالتی در حق من شده است
در حق من اجحاف شده است. سالها وکلای کمیساریای عالی پناهندگان به من دروغ گفته اند. و دلیل این همه دروغ را من می خواهم بدانم چرا؟!! چندین بار گفته اند پرونده من بشه ژنو ارجاع داده شده و تحت بررسی است... که دروغ گفته اند.... دروغ به من می گویند که پرونده ام ابطال شده ... چرا بایستی کمیساریای عالی پناهندگان ابتدا قبولی مرا صادر کند و الان بعد از ده سال بلاتکلیف، به صورت غیررسمی به من اعلام کنند که پرونده ام باطل شده است...دلایل این تناقض ها را کسی بایستی پاسخگو

باشد، ده سال عمر زیادی است برای پرونده ای که از ماه های اول قبولی گرفته و به عنوان پناهنده سفارت کانادا وی را پذیرفته است؟


تهیه و تنظیم: آرش شریفی بخش روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر) 




ا توجه به این که خودتان وکیل هستید، نقض و عدم رسیدگی پرونده تان را از طرف کمیساریای عالی پناهندگان در چه می بینید؟
پرونده من صدرصد قبولی را دارد و اگر به وکیل دیگری غیر از آکف ارجاع داده شود، حتمن دلایل آشکار این بی عدالتی را مشاهده و فورا به پرونده من رسیدگی می شود. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در حق من ظلم کرده است. به دلیل نوع نگاه منفی آقای آکف و خصومت شخصی وی نسبت به من، سالیان متوالی در ترکیه بی هیچ دلیل حقوقی و قانونی به اسارت کشیده شده ام. آنها بایستی در این مدت یا ثابت می کردند که من اصلا در ستاد امام فعالیت نداشته ام، یا ثابت می کردندهمه مدارک من جعلی بوده است و چون نتوانسته اند و من سوء پیشنه ای ندارم چنین بی عدالتی در حق من شده است


در حق من اجحاف شده است. سالها وکلای کمیساریای عالی پناهندگان به من دروغ گفته اند. و دلیل این همه دروغ را من می خواهم بدانم چرا؟!! چندین بار گفته اند پرونده من بشه ژنو ارجاع داده شده و تحت بررسی است... که دروغ گفته اند.... دروغ به من می گویند که پرونده ام ابطال شده ... چرا بایستی کمیساریای عالی پناهندگان ابتدا قبولی مرا صادر کند و الان بعد از ده سال بلاتکلیف، به صورت غیررسمی به من اعلام کنند که پرونده ام باطل شده است...دلایل این تناقض ها را کسی بایستی پاسخگو


من با صدق گفتار ادعا دارم که نفوذ شخصی وکیلم آقای آکف باعث شده که این زمان طولانی در ترکیه گرفتار شوم. چرا که ایشان با پروسه طولانی بودن این روند می خواستند مرا به گونه ای وادار نمایند که به صورت غیرقانونی از ترکیه خارج شوم. چرا که پای حسیت و آبروی کمیساریای عالی پناهندگان در مقابل وزارت کشور ترکیه در بین می رفت و ناکارآمدی کمیساریای عالی پناهندگان زیر سوال می رفت

و کلام آخر

با توجه به این که خودتان وکیل هستید، نقض و عدم رسیدگی پرونده تان را از طرف کمیساریای عالی پناهندگان در چه می بینید؟

هنگام مصاحبه با پناهجوها به آنها اعلام می شود که می توانید وکیل یا مترجم خود را عوض کنید، آیا شما شامل این قانون می شوید؟

آیا پرونده هایی می شناسید که پس از ارجاع به آکف، دوباره از طرف کمیساریای عالی وکیل دیگری برای آنها در نظر گرفته باشند؟

وکیل شما آقای آکف دقیقا چه مسوولیتی دارد که می تواند نفوذ شخصی طبق گفته شما بر روی پرونده تان داشته باشد؟

آیا تا به حال وکیل برای پرونده تان گرفته اید؟

هنوز با خانم رها حسین زادگان زندگی می کنید؟

آیا در سایت کمیساریای عالی پناهندگان درج شده است که پرونده بسته شده اید؟

به نظرتان دلیل این همه انتظار با توجه به قبولی پرونده ای که دارید چه می تواند باشد؟

چرا فکر می کنید که ابطال قبولی پرونده تان دروغ محض است؟
آیا پرونده اشخاص و افراد دیگری که همچون پرونده شما باشند در ترکیه وجود دارد و شما با آنها آشنا هستید؟

شما مدت زمان طولانی در ترکیه زندگی کردید در این مدت ازدواج نکردید؟

این علنی شدن سابقه قبلی شما آیا به ضررتان تمام نشد؟

یعنی درست نه سال پیش کشور کانادا شما را به عنوان پناهنده پذیرفته است، این پروسه طولانی مدت پرونده شما چه دلیلی دارد؟

بعد از این که خود را به کمیساریای عالی معرفی کردید، پرونده شما چه روندی را طی کرد؟
به چه صورتی ایران را ترک کردید؟ قانونی یا غیرقانونی

چه زمانی از کشور خارج و دلیل خروج تان از ایران چه بود؟
برای آغاز کلام از معرفی شما شروع می کنیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر