۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

مصاحبه با پناهجوی دگرباش در ترکیه: امروز به دید همگان طبیعت وجودی من برخلاف آب شنا می کند...اما در آینده همه چیز عادی است

به دست انجمن حمایت از پناهجویان‏ در در تاریخ شنبه, می 21, 2011‏ و ساعت 07:11 بعد از ظهر‏‏
 مصاحبه با پناهجوی دگرباش در ترکیه: امروز به دید همگان طبیعت وجودی من برخلاف آب شنا می کند...اما در آینده همه چیز عادی است
سالهاست که در ایران شرایط حقوقی دگرباشان نه تنها به آن اشاره نشده است بلکه با توجه به گفته محمود احمدی نژاد(رییس جمهور) هیچ گونه دگرباشی در ایران وجود ندارد و یکی از تصمیمات مهمی که در این باره به آن بیشتر پرداخت شده، شرایط متاهلی برای استخدام به کار است تا بدین گونه یکسان سازی در جامعه رخ دهد تا به شکل ظاهری بیان شود که هیچ دگرباشی `در ایران با توجه به آمار ازداوج وجود ندارد. به همین دلایل چه بسیار از افراد زیادی با توجه به دلیل گرایش جنسی شان ناچار به ترک ایران شده اند و شرایط سخت پناهجویی و زندگی در کشور مذهبی و متعصب دیگری چون ترکیه را به هوای رسیدن به آزادی نسبی برگزیده اند... در بین پناهجویان دگرباش هستند افرادی که شکنجه شده، متحمل شرایط سخت زندان بوده و یا حتی به جرم لواط به اعدام محکوم شده اند،اما غریب به اتفاق پناهجویان دگرباش از شرایط سخت اجتماعی و تعصبات خانوادگی و به علت نپذیرفتن هویت اصلی شان از طرف آنها، متواری شده و خود را به دفتر کمیساریای عالی پناهندگان رسانده اند. متاسفانه باید گفت که بیش از هشتاد درصد خانواده هایی که دارای فرزند درگرباش هستند، رفتار درستی با فرزند دگرباش خود نداشته و شرایط زندگی را برای آنها دشوار ساخته اند.... گزارش این شماره مختص به پناهجوی دگرباشی هست که نزدیک به سه سال است در ترکیه با تمام استرس ها و فشارهای عصبی و شرایط سخت معیشتی برای رسیدن فضای آزادتر ایام خود را سپری کرده است؛ پای صحبت او نشستیم تا وضعیت پناهجویان دگرباش را از نگاه او انعکاس دهیم... فرهاد-الف پناهجوی دگرباشی است که سالها در ایران هویت اصلی خود را تنها به دلیل نپذیرفتن جامعه و خانواده و قوانین مدنی و عرفی پنهان نگاه داشته و همین پنهان کاری سبب شده تا روحیه وی متزلزل شود و چندان اعتماد به نفسی نداشته باشد... ماحصل این گفتگو...
من فرهاد-الف پناهجوی دگرباش هستم و نزدیک به سه سال است به عنوان پناهجو در ترکیه زندگی می کنم
به خاطر استرس های فراوانی که در طول دوران زندگی ام در ایران داشتم، مجبور به ترک وطن شدم.

چه مشکلات و فشارهای روحی روانی بر شما وارد بود که مجبور به ترک ایران شدید،لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید؟
 به خاطر ترس از علنی شدن هویت اصلی ام...به خاطر پنهان کاری های بیش از حد و قبول نکردن مردم، خانواده و دولت و حکومتی به نام اسلام
در ایران کسی پی برد که دگر باش هستید؟یعنی به گونه ای می توانم، بگوییم که خودت را فدای آبروی خانواده کردی و همچنان همین کار را ادامه می دهی و هویت اصلی شما به عنوان یک دگرباش مخفی مانده است...
خیر...افکار غلط آدم هایی که با آنها زندگی می کنی، مهم نیست خانواده باشه یا دوستان و یا مردم عادی، وقتی برداشت های غلط آنها را می دیدم، جرئت نمی کردم، بیان کنم که دگر باش هستم و همیشه ترس و استرس از علنی شدن هویتم مرا عذاب می داد...با آبروی خانواده کاری ندارم بهتر است بگویم ترس..ترس..ترس..
نکاتی که شما اشاره کردید، بیشتر کلیات است، یعنی هر کسی می تواند خود را به عنوان دگرباش به کمیساریای عالی پناهندگان معرفی کند و به عنوان پناهنده پذیرفته شود...سوال اصلی اینجاست که وکلای کمیساریای عالی چگونه بایستی بفهمند که اشخاصی دگرباش هستند یا خیر؟!! ملاکشان برای پذیرفتن چنین پرونده هایی به عنوان پناهنده چه می تواند باشد؟
این کاملا مشخص است. هر شخصی نمی تواند دگرباش باشد به این راحتی هم که شما اشاره کردید، نیست. کل زندگی شخص را از زمان کودکی تا آن روز را سوال می پرسند و کندوکاو می کنند. همچنین کل حس های وجودتو... دلیل ردی پرونده من ربطی به کمیساریای عالی پناهندگان نداشت، من اشتباه کردم چرا که هیچ اطلاع و آگاهی از سازمان کمیساریای عالی پناهندگان نداشتم.
الان شما چند ساله در ترکیه زندگی می کنید؟
نزدیک به سه سال است در ترکیه به عنوان پناهجو زندگی می کنم. من بد آوردم و وکلاء با بی توجهی و عدم تحقیق پرونده مرا برای بار اول رد کردند... دوم مسایل شخصی و به گونه ای گزارش دروغ از طرف دوستانم باعث ردی پرونده من شد.
دلایل ردی پرونده تان؟
من با پناهجو دگرباشی دیگری مدت هشت ماه در ترکیه زندگی کردم و قصد ازدواج داشتیم. به عنوان زیرکیس ایشان معرفی شده بودم تا زمانی که تاریخ مصاحبه اول از طرف کمیساریای عالی پناهندگان برای ما در نظر گرفته شده بود تازه آن زمان مشکلاتی برای من پیش آمد که باعث شد از دوستم جدا شوم، پس از مدتی دوستم و خانواده اش گزارش کذبی به کمیساریای عالی پناهندگان ارایه داده بودند که من تمارض به دگرباش بودن می کنم و به هیچ عنوان دگرباش نیستم و متاسفانه وکلای کمیساریای عالی پناهندگان بی هیچ تحقیقی گفته آنها را پذیرفته و مدت زمان طولانی من مجبور شدم در ترکیه با هزاران مشکل روحی و فشارهای عصبی زندگی کنم.
بعد از چند ماه ردی پرونده شما را صادر کردند و دلایل ردی که از طرف وکلاء عنوان شده بود؟
من از زمانی که خود را به کمیساریای عالی پناهندگان معرفی کردم، 45 روز بعد از آن تاریخ پیش مصاحبه و شش ماه بعد مصاحبه اصلی دادم و بعد از هشت ماه ردی پرونده من اعلام شد. بعد از یک سال و دو ماه مصاحبه مجدد گرفتم.
چرا شخصی که سرکیس(پرونده به نام او بوده) در مصاحبه اسمی از من بیان نکرده است، قیافه و شکل و شمایل ات به دگرباش ها شباهتی ندارد، شما می توانید مخفیانه در ایران زندگی کنید و خطری شما را تهدید نمی کند...
و دفاعیه ای که وکلای حقوق بشری هلسینکی از شما کردند؟
من در مصاحبه ام به آنها گفتم که شاید اشتباه در کلام بوده و درست نتوانسته ام منظور خودم را برسانم ولی حقم نبود این مدت مرا در ترکیه نگه دارند تا تمامی شرایط سخت ترکیه متحمل شوم.
به نظر شما تقریبا چقدر زمان می برد تا کمسیاریای عالی پناهندگان پرونده شخصی که دگرباش است به عنوان پناهنده بپذیرد؟
خیلی زود...ده روز، بیست روز، دوماه، چهار ماه به ندرت پیش می آید که بیشتر از این زمان طول بکشد...به پرونده دگرباش ها خیلی زود رسیدگی می کنند. اما من از نوع بداقبال هایی بودیم که نزدیک به سال با شرایط سخت معیشتی و فشارهای روانی در ترکیه زندگی کردم.
برای این بی عدالتی که در حق ات شده چه تلاشی کردی و چرا این همه سکوت کردید؟
نمی دانم... شاید ترس و استرسی بوده که همیشه همراه من هست و نتوانسته ام تا به حال از آن گذر کنم. و دیگر این که دست افرادی چون من نبست به خیلی چیزها کوتاه است. و دیگه این که با وکلایی که تماس می گرفتم و تقاضای کمک می کردم، تنها جوابی که به من می دادند، به انتظار نشستن بود.
شرایط زندگی در ترکیه چگونه بوده؟ زمان زیادی در ترکیه گذراندی در این ایام برای تهیه خرج و مخارج دست به چه کارهایی زدی؟
همه کار...برق کاری، جوش کاری، سرامیک کاری به طوری که در این زمینه حرفه ای شدم. و کارهای دیگری چون عملگی، کارگری، اثاث کشی، تمیز کاری، شن شویی، کارهای ساختمانی،کار در رستوران، ظرف شویی، در و پنجره سازی، لوله کشی، همه نوع کاری کردم و خیلی موارد دستمزدم از طرف کارفرما داده نمی شد یا نصفی از دستمزد پرداخت می شد و کارفرما نهایت ظلم را در حق پناهجویان منجمله من انجام داد.
صدمه جسمی حین کار برای شما رخ نداد؟
بله...من الان قدرت دیدم خیلی ضعیف شده و سخت می توانم ببینم. به خاطر کار در جوشکاری... و استرس و فشارهای روحی و روانی دیگه ای که به علت نداشتن خرج و مخارج زندگی و عدم پرداخت دستمزدم از طرف کارفرما به من وارد شده...به عنوان مثال سه شب پیش به خاطر فشارهای عصبی که داشتم، ساعت سه بامداد، بیدار شدم که یک لیوان آب بنوشم، هیچی نفهمیدم و محکم با سر به کف آشپزخانه خوردم و برای چند لحظه روحم از جسمم جدا شد بود بعد از آن هم خانه من با صدای ضربه سرم به کف آشپزخانه بیدار شده بود و سعی داشت که کمکم کند. الان بعد از سه روز هنوز گیج هستم و نمی توانم درست تعادلم را حفظ کنم. به آسام مراجعه کردم که گفت بایستی ام آر آی از سرم بگیرم، اما به خاطر هزینه بالای بیمارستان و ام آر آی هنوز به پزشک مراجعه نکردم.
تا به حال پیش آمده که دستمزد شما علنا از طرف کارفرما پرداخت نشود و به گونه ای حق تان را پایمال کند؟
بله همان طور که قبل تر اشاره کردم، بارها و بارها چنین اتفاقی افتاده و کسی هم رسیدگی به این موضوع نمی کند.
با حساب کتابی که کاملا به نفع کارفرما هم کرده ام، 200لیر حین سرامیک کاری،100لیرحین عملگی،50لیر حین کار در رستوران، و برای هر کاری به همین شکل حق و حقوقمان از طرف کارفرما پرداخت نشده ..200لیر از دستمزدم حین کار جوشکاری پرداخت نشد و با مراجعه های بسیار، و هزینه های رفت و برگشت، آخر سر خودم موضوع رو فراموش کردم و پیگیر نشدم و کارفرما هر دفعه بهانه ای می آورد تا بالاخره مرا خسته کرد. یا کار در شن شویی، سه روز حقوقم را پرداخت نکرد و برای بقیه روزها هم نصف و نیمه طبق قراردادی شفاهی که با هم داشتیم، پرداخت شد...یا کارهای ساختمانی و عملگی با شرایط سخت و سرما و گرسنگی بارها و بارها دستمزدمان از طرف کارفرما پرداخت نشده و ما هم مجبور شدیم تحمل کنیم...
مقدار دستمزدی که بایستی برای کار در شن شویی می گرفتی چقدر بود و اگر یک شهروند بومی چنین کاری را انجام می داد، چقدر دستمزد بابت اش دریافت می کرد؟
کلا پناهجوها بیشتر از 20 یا 30 لیر از طرف کارفرما به آنها پرداخت نمی شود اما برای شهروندان بومی ترکیه 50 لیر آن هم با مزایای کاری و غیره در نظر گرفته می شد.
با این که شما نصف حقوق یک شهروند ترک را دریافت می کردید باز هم دستمزدتان پرداخت نمی کردند؟
همیشه و برای همه پناهجویان به این شکل بوده و تغییر نکرده است
تا به حال شده که نسبت به این موضوع معترض شوید و به پلیس مراجعه کنید؟
چندباری که حق و حقوقمان به راستی و برای ده پانزده روز پرداخت نمی شد، به پلیس مراجعه کردم. چون کار برای پناهجویان ممنوع هست به خاطر همین سوء استفاده زیادی می شود. در این شهر همه همدیگر را می شناسند و طبیعی است که پلیس طرف شهروند ترک را می گیرد و با توجه به مراجعه ما به پلیس، پلیس هیچ گونه کاری برای ما انجام نداد و پاسخ درخوری نگفت به غیر از این که کار برای ما پناهجویان ممنوع است و حق کار کردن نداریم و به گونه ای خود ما مجرم شناخته می شدیم.
طبق قانون ترکیه آن طور که من آگاهی دارم، اگر کیملیک(مجوز) آبی داشته باشید، حق کار کردن در ترکیه را دارید؟
بعد از کیملیک آبی بایستی از وزارت کار، نامه تحت عنوان مجوز کار داشته باشی، و این نامه بایستی از طرف کارفرما ارسال و به امضاء وزارت کار رسانیده شود اما با این حال باز کار قانونی به پناهجو داده نمی شود.
آیا تا به حال بیمار شدید و به بیمارستان مراجعه کردید؟
من الان هم بیمار هستم. من سنی ندارم که سکته مغزی بکنم...اما تا به حال به بیمارستان مراجعه نکردم، ولی خیلی از پناهجویان آن هم در شرایط بحرانی و حاد به بیمارستان مراجعه کرده اند و تمامی هزینه بیمارستان نیز به عهده خود پناهجو هست.
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که با توجه به تمامی این مشکلات و این که تک تک پناهجویان با چنین معضلی گرفتار شدند(عدم پرداخت دستمزد از سوی کارفرما و پایین بودن دستمزد) چرا تا به حال اقدام جدی در این باره از طرف پناهجویان صورت نگرفته است؟
هر کدام از پناهجویان به صورت فردی به پلیس و هم چنین فرمانداری شهر مراجعه کرده اند اما هیچ رسیدگی نشده است. چرا که طبق قوانین ترکیه، کار برای پناهجویان به صورت قانونی قدغن است و دوم این که کارهایی که پناهجویان انجام می دهند دولتی نیست و همیشه کارفرمای خصوصی آن هم با شرایط بسیار نابرابر بین کارگر بومی و پناهجو، کار در اختیار پناهجویان قرار می دهد.
نوع نگاه شهروندان ترکیه به دگرباش ها چگونه است؟
 متاسفانه بافت سنتی و عرفی و همچنین مذهبی مردم ترکیه باعث شده که به دید کاملا غلطی به موضوع دگرباش ها نگریسته شود. به طور مثال در ایران حداقل به نوع پوشش پسرها کمتر گیر می دادند اما در ترکیه  پوشش ما دگرباش ها هم مسئله ساز می شود. متاسفانه کمیساریای عالی پناهندگان به عمد دگرباش ها را به شهرهای کوچک و مذهبی انتقال می دهند تا سطح فرهنگ مردم به گونه ای تغییر کند و ما قربانیان اصلی سیاست های غلط کمیساریای عالی پناهندگان هستیم. موش آزمایشگاهی... خیلی از دگرباش ها در بسیاری از مواقع مورد هتاکی مردم ترکیه قرار گرفته اند، مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند و کارشان به بستری شدن چند روزه در بیمارستان نیز کشیده شده است.
به شما آسیب جدی وارد شده؟یا در مدت زمانی که ترکیه زندگی کردید، به بچه های دگر باش آسیب جدی وارد آمده به گونه ای که منجر به مرگ آنها شود؟
بله... خدا رو شکر به مرگ ختم نشده اما یکی از پناهجویان دگرباش چند وقت پیش مورد حمله یکی از شهروندان متعصب ترک قرار گرفت و دماغش شکست و تا سرحد مرگ کتک اش زده بودند. یا یکی از بچه ها با پیچیدن سیم به دور گردنش تا مرز مرگ او را خفه کرده بودند که خوشبختانه با دخالت پلیس این مسئله حل شد. و بارها و بارها پناهجویان دگرباش مورد حمله قرار گرفتند که در حد دعوا و مشاجره بوده و همین موضوع سبب ترس از روبرو شدن با فرد خاطی آنها را در خانه به نوعی حبس کرده است...
این درگیری ها تنها به این خاطر که دگرباش بودند؟
بله... این مسایل دست به دست هم داده که دگرباش ها حتی از سایه خودشان نیز بترسند... شاید بعضی از مشاجره ها آسیب جسمی جدی به فرد وارد نکرده باشد اما مهم آن ترس و توهمی است که موقع بیرون رفتن حتی برای خرید روزانه دگرباش ها دچار آن شده اند و آسیب روحی بسیاری وارد می کند. به خاطر وضع ظاهری آنها ... که بارها برای خود من نیز اتفاق افتاده است.
پناهجویان دگرباشی که آسیب جدی دیدند، آیا به شهر دیگری منتقل شدند؟
نه خیر... در شهر ماندگار شدن، اما برای دادن امضاء دیگه نیازی نبود هر روز به پلیس مراجعه کنند و هفته ای یا دو هفته یکبار برای دادن امضاء به پلیس مراجعه می کردند.
پناهجویان دگرباش آیا محفلی یا مکان جمعی برای خودشان دارند؟
شهرهای دیگر مثل کایسری پناهجویان دگرباش انجمنی برای خودشان تاسیس کردند. اما در شهری که من زندگی می کنم، خیر... دگرباش ها پخش هستند و هر کدام به صورت تکی یا دو نفره خانه ای اجاره کرده اند، شاید بتوان گفت که هر کدام پناهگاهی برای خود اجاره کرده اند به گونه ای که حتی بسیار می ترسند که به پلیس مراجعه کنند...
آیا از طرف ایرانی های پناهجو به خصوص مذهبی ها، مورد اهانت قرار گرفتید؟
در شهری که من هستم، دگرباش ها با توجه به این که به صورت فردی زندگی می کنند و گروهی نیستند، اما از یک بابت هم بسیار مورد احترام هستند... یعنی بچه ها احساسی که ایران داشتند نسبت به نوع نگاه ایرانی ها الان ندارند...بی اغراق باید بگویم که اکثر پناهجویان ایرانی به گونه این مسئله را پذیرفته اند و کوچک ترین بی احترامی و اهانتی از طرف ایرانی ها دیده نشده
بی هیچ تردیدی چنین طرز تلقی دو طرفه است. یعنی پنجاه درصد خود بچه های دگرباش تلاش کردند که نوع نگاه مردم به این موضوع عوض شود و برای خودشان چارجوب اخلاقی تعریف شده ای داشتند و 50درصد بقیه ایرانی پناهجو بودند که دید بازی نسبت به موضوع دگرباش ها داشتند.. بیشتر تاکید من به بچه های دگرباش این بوده که با دیگر پناهجویان ایرانی ارتباط داشته باشند. اما بعضی مواقع آن طور که انسان دوست دارد، نمی شود...
به نظر خودتان چرا وکلاء نتوانسته اند درست از پرونده تان دفاع کنند؟
من در مصاحبه اول خیلی گنگ بودم و مشکل عصبی که برایم پیش آمده بود نتوانستم خوب از پرونده ام دفاع کنم. به دنبال آن؛ به خاطر شرایط سخت زندگی و درگیرهای معیشتی که داشتم چندان پیگیر پرونده ام نشدم. چرا که از صبح تا غروب مجبور بودم کار کنم تا بتوانم اجاره خانه و هزینه خورد و خوراکم را تامین کنم. باید بگویم که 50درصد خودم مقصر بودم و 50درصد هم وکلای کمیساریای عالی پناهندگان و مردم اینجا. من الان دو تا تاییدیه در پرونده دارم که سازمان های بزرگ دگرباش ها برایم ارسال کردند.
به عنوان کلام آخر...
فقط برایم دعا کنید... از صمیم قلب آرزو می کنم که تمامی پناهجویان به عنوان پناهنده پذیرفته شوند. و این که هر کمکی از دستم برآید برای پناهجویان دریغ نخواهم کرد...
و سوال آخر ، نظر خودتان به عنوان یک دگرباش، درباره دگرباش ها چیه؟
من هم یک انسان هستم، پناهجو در ترکیه و به خاطر فشارهای خانواده و مردم و حکومت از ایران خارج شدم، یعنی هیچ گونه فرقی از لحاظ بی عدالتی که در ایران بوده بین من پناهجو دگرباش با کسی که مذهبی است یا سیاسی وجود ندارد...امروزه به دید همگان طبیعت وجودی من برخلاف آب شنا می کند و بایستی این را پذیرفت و به آن احترام گذاشت، در آینده همه چیز عادی می شود...
روابط عمومی انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی_ترکیه(نوشهیر(
نقطه نظرات و دیدگاههای خود را زیر کامنت بیان کنید...با سپاس فراوان
 مصاحبه کننده: آرش شریفی
شرایط متاهلی برای استخدام به کار است تا بدین گونه یکسان سازی در جامعه رخ دهد تا به شکل ظاهری بیان شود که هیچ دگرباشی در ایران با توجه به آمار ازداوج وجود ندارد. به همین دلایل چه بسیار از افراد زیادی با توجه به دلیل گرایش جنسی شان ناچار به ترک ایران شده اند و شرایط سخت پناهجویی و زندگی در کشور مذهبی و متعصب دیگری چون ترکیه را به هوای رسیدن به آزادی نسبی برگزیده اند..

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر